تاریخ دادنامه قطعی: ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
شماره دادنامه قطعی: ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۵۰۰۴۰۴
پیام: ذکر مدت امری اضافی است و مادام که به اثبات نرسد، نکاح بدون مدت (دائم) تلقی خواهد شد و در زمان بروز اختلاف بار اثبات بر عهده کسی است که مدعی امر زاید (تعیین مدت و منقطع بودن نکاح) است.
رأی خلاصه جریان پرونده
در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۸ آقایان ح.م. و م.ج. وکلای دادگستری به وکالت از بانو گ. دادخواستی بهطرفیت آقایان و بانوان: الف.، ص.، ع.، ج.، ح.، م. و ز. همگی ص. به خواسته صدور حکم بر اثبات رابطه زوجیت دائم بین موکله و مرحوم ق.ص. به دادگاه عمومی (خانواده) اردبیل تسلیم و توضیح دادهاند بانو گ. در مردادماه سال ۷۸ به عقد دائم مورث خواندگان درآمده است. شهود متعدد به شرح استشهادیه تقدیمی شاهد نکاح دائم موکله با آن مرحوم بودهاند. زندگی مشترک آنها قریب ۱۱ سال ادامه یافته که بعد از فوت مرحوم ق.ص. در سال ۸۹ وراث نامبرده (خواندگان دعوی) منکر وجود رابطه زوجیت دائم موکله و مورث خویش میباشند لذا مستنداً به مواد ۱۰۶۲ و ۱۱۰۲ قانون مدنی تقاضای صدور حکم به شرح خواسته دارد تصویر مستندات پیوست و پرونده در شعبه دهم دادگاه عمومی اردبیل در جریان رسیدگی قرار گرفته است وکیل خواهان در جلسه دادرسی اضافه میکند عقد بین موکل و مورث خواهانها نزد شهود واقع شده و استشهادیه پیوست حکایت از این امر دارد و در مورد ثبت ازدواج به عرض میرساند مطابق ماده ۱۹۰ قانون مدنی ازجمله شرایط صحت عقود که ازدواج هم یکی از آنهاست قصد و رضای طرفین، اهلیت، موضوع معین که مورد معامله است، جهت مشروع معامله میباشد، که همگی در عقد ازدواج طرفین پرونده وجود دارد به عبارت دیگر عقد ازدواج جزء عقود غیرتشریفاتی بوده و جز شرایط مقرر در ماده مذکور شرط دیگری لازم ندارد، موید این امر جرم دانستن عدم ثبت واقعه ازدواج برای زوج است نه اینکه عقد صحیح نباشد و تقاضای تحقیق از شهود دارم. خانم م.د. وکیل دادگستری به وکالت از آقای ص. و بانوان م. و ظ. (که ظاهراً همان م. و ز. هستند) همگی ص. وارد دعوی شده و لایحهای تقدیم و اظهار میدارد: خواهان مدعی است که حدود ۱۱ سال است با مورث موکلین زندگی مشترک در قالب عقد دائم داشته و دعوی حاضر بعد از فوت ایشان و بهطرفیت ورثه وی اقامه شده است درحالیکه میتوانست در زمان حیات او و بهطرفیت شخص خودش طرح دعوی کند. علت عدم اقدام یقیناً این است که از قِبل اثبات رابطه زوجیت، داخل در ورثه افراد متمکن و سرشناس بشوند و با ادعای دائمی بودن نکاح از ماترک سهمی ببرند. مطابق ماده یک قانون ازدواج و اصلاحات بعدی آن ازدواج باید در دفاتر رسمی تنظیم و به ثبت برسد و ماده ۱۲ نظامنامه دفاتر ثبت ازدواج مقرر داشته چنانچه زوجین یا یکی از آنها کر یا گنگ یا کور باشد علاوه بر معرفین هرکدام باید در معیت خود یک نفر از معتمدین خود را حاضر کند و این امر در سند تنظیمی تصریح شود. طبق ماده ۲۳۲ قانون امور حسبی تمامی دعواهایی که میباید بر میت و بهطرفیت ورثه اقامه شود احصا گردیده و دعوی اثبات رابطه زوجیت بهطرفیت ورثه متوفی داخل در دعاوی موصوف نیست، شهودی که استشهادیه را امضاء کردهاند منشأ اطلاعات خود، میزان مهریه، نام عاقد و سایر شرایط و کیفیات مربوط به نکاح دائم را بیان نکردهاند مضافاً اینکه مقدمه چنین دعوایی تحصیل تصدیق انحصار وراثت است و تقاضای رد دعوی را دارد. دادگاه از چند تن از شهود خواهان تحقیق به عمل آورده است وکیل احد از خواندگان در جلسه دادرسی اظهار داشته: تمامی شهود بهاتفاق اذعان داشتند که شاهد عقد و وقوع نکاح نبودهاند، نکاح ایشان در شناسنامه ثبت نگردیده، سند نکاحیه هم ندارند و علت ادای چنین شهادتهایی همدردی با خواهان و از سر استیصال است. وکیل خواهان نیز اظهار داشته ثبت نکاح در دفتر رسمی یا شناسنامه و نکاحنامه شرط صحت آن نمیباشد دادگاه با توجه به تقاضای خواهان قرار تحقیق محلی نیز صادر مینماید، که این قرار به معرض اجرا گذاشته شده، متعاقباً کفایت رسیدگی را اعلام و خلاصه به شرح زیر رأی صادر مینماید: با توجه به اینکه شهود بهطورقطع و یقین شهادت نداده بلکه فقط مسموعات خود را نقل کردهاند و در تحقیق محلی نیز اظهار داشتهاند که خواهان در منزل مورث خواندگان زندگی میکرد ولی از اینکه عقد کرده بودند یا نه و عقد آنها دائم بوده یا موقت اطلاع دقیق نداشتند و نظر به دفاعیات وکیل خوانده حکم بر بطلان دعوی خواهان صادر مینماید رأی نسبت به خوانده دوم حضوری و نسبت به سایرین غیابی اعلام شده است. وکلای خواهان به رأی دادگاه اعتراض و دادخواست تجدیدنظرخواهی تقدیم داشته. و اقرارنامهای رسمی که درواقع شهادتنامه است ضمیمه دادخواست خود کردهاند که به شرح آن آقایان ب.الف. و الف. س. و م.ر. شهادت دادهاند که بانو گ. در مردادماه سال ۱۳۷۸ به عقد دائمی آقای ق.ص. درآمده و نامبردگان با یکدیگر رابطه زوجیت شرعی و دائمی داشتند. تجدیدنظرخواه در مقام ادای توضیح در جلسه دادرسی اظهار داشته حدود ۱۱ سال پیش من در منزل برادرم زندگی میکردم تا اینکه آقای ص. که حدود ۷۱ سال داشت به آنجا آمد و از من خواستگاری کرد. برادر مرحوم و پسر برادرش به نام الف. از طرف من پیش عاقد رفتند و بعد گفتند تو را به عقد ق.ص. درآوردهایم اثاثیهای مختصر برداشتم و مرا به خانه ق. بردند، مدت ۱۱ سال با ایشان زندگی و مثل یک کلفت به او خدمت کردم. در ماه رمضان به منزل برادرم رفتم که خبر مرگ شوهرم را شنیدم، برای شرکت در عزاداری آمدم ولی به من رو ندادند، حتی وسایل زندگیم در منزل او جا مانده است. وکیل تجدیدنظرخوانده نیز در همان جلسه مطالبی در خصوص عدم صحت ادعای بانو گ. عنوان و اظهار داشته وجود عاقد و شهود ضمنالعقد نکاح موضوعی است که علیرغم سوال مکرر آن توسط دادگاه بدوی با سکوت مواجه شده و نام آنان نه در جلسات رسیدگی و نه در تحقیق محلی ذکر نشده. در مورد شهادتنامه رسمی نیز که در مرحله تجدیدنظر ارائه شده به دلیل تعارض شهود تعرفهشده در آن و استماعشده در دادگاه بدوی دلیل جدید محسوب و غیرقابل استناد در این مرحله میباشد. وکیل مرقوم سپس به ارزیابی اظهارات گواهان و مقایسه شهادت بعضی از آنها در مرحله بدوی و این مرحله پرداخته و به دلیل تناقضی که وجود دارد، مدعی عدم اعتبار قانونی آنها شده است. دادگاه به تفصیل از شهود معرفیشده تحقیق و همچنین از آقای الف. برادرزاده تجدیدنظرخواه که بنا با اظهار ایشان در جریان عقد و ازدواج ایشان حضور داشته تحقیق به عمل آورده و سپس کفایت رسیدگی را اعلام و ضمن شرح ماجرا و نقل قسمتهایی از شهادت شهود و عدم حضور خواندگان در جلسات دادرسی را مبین وقوع عقد ازدواج بین خواهان و مورث خواندگان و اینکه آیا ازدواج موقت بوده یا دائم با عنایت به اینکه اصل بر ازدواج دائم است و نکاح موقت استثناء بوده و نیاز به اثبات دارد لذا دادنامه بدوی نقض و حکم بر اثبات رابطه زوجیت از نوع دائم بین خواهان (گ.) با مرحوم ق.ص. صادر مینماید. رأی نسبت به آقای ص.ص. احد از تجدیدنظرخوانده حضوری و نسبت به سایرین غیابی اعلام شده است. خانم م.د. وکیل آقای ص.ص. به رأی دادگاه اعتراض و دادخواست فرجامی تقدیم داشته است. اعتراضهای وی به شرح لایحه تقدیمی مفاداً تکرار مطالبی است که در جریان دادرسی عنوان شده و اضافه میکند ایجاب عقد نکاح از ناحیه زوجه بوده و توالی عرفی در قبول مدنظر شارع است و اعتقاد فقه شیعه در اینگونه موارد به این دستورات است که این ادعا زمانی قابل استماع است که انکار توسط طرف عقد به عمل آید و در زمان فوت یکی از طرفین، درصورتیکه ادلهای نباشد اثبات این ادعا میسر نیست (شرح لمعه) با این وصف و اینکه عقدی ثابت نشده تا شک میان دائمی یا موقتی بودن آن به وجود آید چه در آن صورت هم استصحاب ماکان مبتنی بر عدم وجود عقد است، چراکه تمامی ادعا بعد از فوت مرحوم ص. به وجود آمده و نهایتاً تقاضای نقض دادنامه فرجامخواسته را دارد. فرجامخوانده نیز لایحهای تقدیم داشته و به اعتراضهای فرجامخواه پاسخ گفته است. پرونده به دیوانعالی کشور ارسال و رسیدگی به این شعبه محول شده است و این شعبه طبق دادنامه شماره ۵۰۰۰۰۳- ۱۳۹۳/۱/۹ نظر به اینکه تحقیق از ساکنان محل سکونت قبلی طرفین و اشخاصی که در جریان زندگی مشترک با آنان مراوده داشتهاند و احتمالاً استحضار دارند که بانو گ. مستمراً در خانه مرحوم ق.ص. زندگی میکرده یا خیر؟ و چه رابطهای بین آنان وجود داشته؟ وظیفه مشارالیها نگهداری و انجام امور زندگی مرحوم ص. بوده یا بهعنوان همسرش (دائم یا موقت) با او به سر میبرده است ضرورت داشته و تحقیقات در این خصوص ناقص بوده، رأی فرجامخواسته را نقض و پرونده را بهمنظور رفع نقص و رسیدگی مجدد و صدور رأی با توجه به نتیجه حاصله از تحقیقات به شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان اردبیل اعاده داده است به لحاظ فوت مرحوم ص.ص. خوانده دعوی دادگاه قرار توقیف دادرسی صادر مینماید و با معرفی وراث آن مرحوم از سوی آقای ح.م. دادرسی ادامه یافته است. دادگاه در جهت رفع نقایص موردنظر دیوانعالی کشور از وکلای طرفین تحقیق به عمل آورده است. از وکیل بانو گ. در مورد هویت عاقد، نوع عقد و میزان مهر توضیح خواسته نامبرده اظهار میدارد: عاقد دوست مرحوم ق.ص. بوده و یک روحانی که فعلاً موکله به او دسترسی ندارد و نام او را نیز نمیداند و با توجه به اینکه در زمان عقد، مدتی برای عقد نکاح تعیین نگردیده به استناد ماده ۱۰۷۵ قانون مدنی، عقد نکاح دائم میباشد. میزان مهریه تعیین شده برای بانو گ. در سال ۷۸ دو میلیون تومان تعیین گردیده است. موکله در زمان عقد باکره بوده و زمان وقوع عقد مرداد ماه سال ۷۸ و محل آن در شهر اردبیل بوده است شهود عقد دو نفر بودهاند یکی الف. م. که فوت کرده و شاهد دیگر هم عاقد را نمیشناسد ولی به دلیل آشنایی عاقد با مرحوم ق. و ورثه ایشان، ورثه به خاطر اینکه موکله ارث نبرد از معرفی وی استنکاف نموده و در جلسات رسیدگی هم حاضر نمیشود. دادگاه از شهود بانو گ. نیز تحقیق به عمل آورده است وکیل وراث ص.ص. در جلسه دادرسی اظهار داشته موکلین بنده از جریان دادرسی حاضر مطلع نیستند و نمیتوانند ادعا یا دلیلی در خصوص حضور خانم گ. در منزل مرحوم ق.ص. و توجیه حضور ایشان به دادگاه ارائه نمایند شهود نیز دقیقاً به مواردی که قبلاً اشاره کرده بودند ادای شهادت نمودند و هیچ مورد خاصی اضافه یا روشن نگردیده و تحقیقاتی که به عمل آمده مشعر بر دلیل جدیدی که بهطور قطع و یقین زوجیت دائمی نامبردگان را اثبات نماید به پرونده ارائه نگردیده و برفرض ثبوت با توجه به اظهارات آشکار همسایگان، قدر متقین ثبوت نکاح منقطع بین زوجین میباشد. دادگاه بهمنظور اطلاع از کیفیت زندگی مشترک مرحوم ق.ص. و بانو گ. و تحقیق از همسایگان و اهالی محل قرار تحقیق محل صادر مینماید که این قرار به معرض اجرا گذاشته شده متعاقباً کفایت رسیدگی اعلام و خلاصتاً به شرح زیر رأی صادر مینماید: پاسخ وکیل فرجامخواهان در خصوص علت حضور خانم گ. در منزل مرحوم ق.ص. به مدت بیش از ۱۱ سال قانعکننده و مطابق واقع به نظر نمیرسد، مشهود معرفیشده فرجامخوانده همگی بهصراحت شهادت به رابطه نکاح دائم و علقه زوجیت بین آنان دادهاند و فرجامخواهان از معرفی عاقد بهمنظور تحقیق از وی که عقد واقعه و منقطع بوده یا دائم اظهار عجز کردهاند و دلیل یا امارهای که حاکی از عدم وقوع عقد نکاح دائم بین مرحوم ق.ص. و خانم گ. باشد ارائه ندادهاند و آنچه که از تحقیقات انجام شده برای دادگاه حاصل شده این بوده که بین آن دو نفر علقه زوجیت آن هم از نوع نکاح دائم وجود داشته است لذا دادگاه دعوی خانم گ. را مقرون به واقع تشخیص و حکم بر اثبات زوجیت خانم گ. با مرحوم ق.ص. از نوع عقد دائم با مهریه دو میلیون تومان وجه رایج جمهوری اسلامی ایران به تاریخ اول مرداد ماه سال ۱۳۷۸ صادر مینماید. خانم م.د. به رأی دادگاه اعتراض و دادخواست فرجامخواهی تقدیم داشته و اعتراضها عمدتاً تکرار مطالبی است که در جریان دادرسی عنوان شده و مطالبی در خصوص بیاعتباری شهادت شهود و بیاطلاعی وراث مرحوم ق.ص. از جریان دعوی و اینکه معرفی عاقد تکلیف فرجامخواهان نبوده و درحالیکه منکر عقد میباشند چگونه باید عاقد را معرفی کنند اظهار و نهایتاً درخواست نقض رأی دادگاه را دارد. وکیل فرجامخوانده نیز لایحهای تقدیم داشته و به تفصیل به اعتراضهای فرجامخواه پاسخ گفته است پرونده به دیوانعالی کشور ارسال و مجدداً در دستور کار این شعبه قرار گرفته لوایح طرفین هنگام شور قرائت خواهد شد.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
فرجامخواهی بانو م.د. وکیل دادگستری به وکالت از وراث مرحوم ص.ص. نسبت به دادنامه شماره ۵۰۰۳۷۰- ۱۳۹۳/۴/۳۱ شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان اردبیل موجه به نظر نمیرسد زیرا علاوه بر مراتبی که در رأی دادگاه آمده است طرفین در اینکه بانو گ. به عقد مرحوم ق.ص. درآمده اتفاق بیان دارند النهایه بانو گ. مدعی است که عقد دائم بوده و وراث مرحوم ص. ادعا میکنند نکاح ایشان از نوع منقطع میباشد. مطابق ماده ۱۰۷۶ قانون مدنی مدت نکاح منقطع باید کاملاً معلوم باشد. بنابراین ذکر مدت امری علاوه و اضافی است و مادام که به اثبات نرسد، نکاح بدون مدت (دائم) تلقی خواهد شد و در زمان بروز اختلاف بار اثبات بر عهده کسی است که مدعی امر زاید (تعیین مدت و منقطع بودن نکاح) میباشد و وکیل فرجامخواه دلیلی بر منقطع و مدتدار بودن عقد ابراز ننموده لاجرم نکاح، دائم تلقی میگردد بنا به مراتب رأی دادگاه طبق محتویات پرونده و بر اساس موازین قانونی صادر شده و از لحاظ رعایت تشریفات دادرسی نیز خدشهای بر آن وارد نمیباشد و اعتراضهای فرجامخواه نیز در حدی نیست که نقض آن را ایجاب کند لذا ضمن رد فرجامخواهی دادنامه فرجامخواسته مستنداً به ماده ۳۷۰ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ابرام و استوار میگردد.
رئیس و مستشار شعبه ۲۵ دیوانعالی کشور
سعیدی- خوشوقتی