تاریخ دادنامه قطعی: 1394/02/22
شماره دادنامه قطعی: ---
پیام: مجرای قاعده فراش در جائی است که احتمال الحاق فرزند به زوج و غیر زوج وجود داشته باشد؛ بنابراین ادله قاعده مذکور از مواردی که فاصله تولد از مقاربت به میزان کمتر از اقل زمان حمل یا بیشتر از اکثر زمان حمل باشد یا زوج عقیم بوده یا به دلیل زندانی بودن یا سفر احتمال مقاربت بین زوجین وجود نداشته باشد، انصراف دارد.
در تاریخ 1393/03/05 آقای ن. ت. ب. فرزند ب. دادخواستی به طرفیت همسر سابقش م. م. و ب. ت. ب. به خواسته نفی انتساب فرزند به نام ب. ت.ب. به وی تقدیم دادگستری قائم شهر مینماید که به شعبه هفتم حقوقی ارجاع میشود. دادگاه در تاریخ 1393/07/12 در وقت مقرر با حضور طرفین وارد رسیدگی میشود. خواهان اعلام مینماید در تاریخ 1368/04/27 با هم ازدواج کردیم در تاریخ 1380/10/16 جدا شدیم در آن زمان این دختر 6/5 ساله بود و میبایست در سن هفت سالگی بچه را به من تحویل دهد که تحویل نداد و خودش رفت برای او شناسنامه گرفت و خودش بارها می گفت این ب. دختر تو نیست من خواستم آزمایش DNAبدهد قبول نکرد. خوانده در پاسخ اظهار داشت سه دختر داریم که ب. آخرین آنها است و خود خواهان آمده محضر و رضایت به ازدواج وی داده سوال از خواهان چرا رفتی رضایت دادی چون ایشان در محضر آمد رضایت داد که این دختر از من ارث نمی برد یعنی دختر من نیست دادگاه با اعلام ختم رسیدگی در تاریخ 1393/07/14 به شرح زیر اقدام به صدور رای مینماید: در خصوص دعوی آقای ن. ی ت.ب. فرزند ب. به طرفیت خانمها 1 - ب. ت.ب. فرزند ن. 2 - م. م. فرزند م. به خواسته نفی ولد از دختر به نام ب. بدین توضیح که خواهان اظهار داشت در تاریخ 1368/04/27 با خوانده ردیف دوم ازدواج کردم و در تاریخ 1380/10/16 از هم جدا شدیم و در زمان طلاق یک دختر 4/5 ساله داشتیم که قرار بود آن را بعد از تمام شدن هفت سالگی تحویل من بدهد که خوانده امتناع نموده ما هم در آن زمان بابت همین دختر اختلاف داشتیم خوانده نیز اظهار داشت خود خواهان از تحویل دخترم امتناع نموده و فعلا دخترم با اذن خواهان در دفترخانه ازدواج کرده اگر دخترش نبود نباید اجازه می داد خواهان هم در جلسه دادگاه این موضوع را تایید نموده است لذا با توجه به مراتب فوق به علت وقت ادله کافی خواسته خواهان محمول بر صحت نبوده بنابراین به استناد ماده 1257 قانون مدنی حکم بر بطلان دعوی خواهان صادر و اعلام میگردد رای صادره حضوری بوده و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاههای تجدیدنظر استان مازندران میباشد. رای- به طرفین ابلاغ میشود و خواهان در موعد قانونی تجدیدنظرخواهی مینماید لایحه تجدیدنظر خواهی وی متضمن نکاتی از جمله موارد زیر است: 1 - ما در سال 1368 ازدواج کردیم و همسرم در سال 1375 برای سومین بار باردار شد و چون من در آن زمان به مدت طولانی با وی رابطه زناشویی نداشتم باین امر معترض بودم خود وی فرزندش را در شهر دزفول رها می کند که مامورین انتظامی متوجه شده دستگیرش می کنند و پرونده وی در دادگستری رسیدگی و به دو سال حبس تعلیقی محکوم میشود که این امر قابل استعلام است و با این اقدام وی شک من در مورد عدم انتساب ب. به من تبدیل به یقین شد و به همین دلیل طلاقش دادم 2 - ایشان پس از اجرای صیغه طلاق و بدون اطلاع اینجانب اقدام به اخذ شناسنامه کرده است و پس از اطلاع معترض شدم و در نهایت قرار شد در یکی از محاضر رسمی اقرار به عدم انتساب ب. به اینجانب بنماید ولی متاسفانه مسئول دفترخانه... قائمشهر محتوای اقرار را به صورت اسقاط حق ارث تنظیم نمود. و بعدا متوجه شدم این اقرار مثمر ثمر نیست و اقدام به طرح دعوی نفی نسب کردم. 3 - خوانده بارها انتساب ب. را به من نفی کرده است و مسجلین دلیل کلیه حق و حقوق خود بابت مراجعت را در قبال طلاق بذل نمود و دو فرزند دیگر 11 و 8 ساله را قبول کردم و حضانت ب. را خودش قبول کرده و بنا بود آزمایش DNA انجام دهیم که موافقت نکرد. 4 - هر چند طفل متولد در زمان زوجیت طبق ماده 1158 ملحق به زوج است لکن این امر مشروط است زیر اینجانب بیش از یک سال قبل از تولد فرزند سوم با همسرم هیچگونه نزدیکی نداشتم لذا درخواست انجام آزمایش پزشکی کردم که دادگاه توجه ننمود پرونده جهت رسیدگی به اعتراض به شعبه --- دادگاه تجدیدنظر استان مازندران ارجاع میشود و دادگاه با ملاحظه محتویات پرونده و دادنامه بدون لایحه تجدیدنظرخواهی در تاریخ 1393/10/23 طی شماره 9309971516401289 به شرح زیر رای بدوی را تایید نموده است در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای ن. ت.ب. فرزند ب. از دادنامه شماره --- صادره از شعبه هفتم دادگاه عمومی حقوقی شهرستان قائم شهر که متضمن صدور حکم به بطلان دعوی نفی نسب مشارالیه از خانم ب. ت.ب. میباشد نظر به محتویات پرونده با توجه به ماده 1161 و 1162 قانون مدنی با التفات به مفاد رونوشت سند طلاق که تصویر آن در صفحه یک پرونده که پیوست گردید در می یابیم که تجدیدنظرخواه (پدر) اقرار به این که خانم ب. تیرپران فرزند وی میباشد و از سوی دیگر فرزند یاد شده بیش از هیجده سال سن دارد که بر اساس موارد فوق در چنین صورت طرح دعوی نفی نسب مسموع نخواهد بود به استناد ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی ضم نقض رای تجدیدنظرخواسته قرار رد دعوی صادر میگردد. این رای ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل فرجامخواهی در دیوان محترم عالی کشور میباشد. دادنامه تجدیدنظر در تاریخ 1393/11/04 به آقای ن. ت. ابلاغ میشود که وی در 1393/11/18 فرجام خواهی مینماید. لایحه فرجامخواهی وی علاوه بر ذکر مجدد مطالب لایحه تجدیدنظرخواهی از جمله دکتر اقرار نامه عدم ادعای ارث و محکومیت وی پس از تولد این فرزند و وقوع طلاق بلافاصله پس از تولد ب. حاوی این نکته است که من هیچگاه اقرار بر پدری این فرزند ننموده ام لذا استناد دادگاه تجدیدنظر در این مورد مخدوش میباشد و موضوع دعوی من از شمول قاعده فراش خارج است پرونده ب ه دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع شده است. هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای علی رازینی عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای محمد حسین ارجمند دادیار دادسرای دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر صدور رای شرعی و قانونی با توجه به محتویات پرونده مورد استدعاست. در خصوص دادنامه شماره --- فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رای می دهد:
از آنجا که طبق فتاوی مراجع تقلید از جمله حضرت امام خمینی قدس سره در مسئله 5 کتاب اللعان تحریرالوسیله در موردی که زوج یقین به عدم انتساب فرزند متولد از همسرش به خودش داشته باشد بر وی واجب است که نسبت به نفی نسب اقدام کند و در این پرونده نیز زوج با توجه به نداشتن رابطه زناشویی با همسرش در مدت یک سال قبل از تولد فرزند مورد بحث چنین اعتقادی داشته است لذا اقدام وی بر نفی نسب موجه و قابل قبول است. از طرف ملاحظه مواد 1158 به بعد قانون مدنی و سایر مقررات و فتاوای مربوط به قاعده فراش دلالت دارد که مجرای قاعده فوق در جائی است که احتمال الحاق فرزند به زوج و غیر زوج وجود داشته باشد و اما در جائیکه فاصله تولد از مقاربت به میزان کمتر از اقل زمان حمل یا بیشتر از اکثر زمان حمل باشد یا درج عقیم بوده یا بدلیل زندانی بودن یا سفر احتمال مقاربت بین زوجین وجود نداشته باشد ادله قاعده فراش از چنین مواردی انصراف دارد. علیهذا نظر به اینکه در پرونده حاضر زوج بدلیل عدم داشتن مقاربت با زوجه و اقدام زوجه در رابطه با سر راه گذاشتن فرزند مورد بحث که به ادعای زوج موجب پیگرد قانونی و محکومیت وی شده و این ادعا از سوی زوجه نیز نفی نشده است و اینکه بر حسب اعلام زوج وی در گرفتن شناسنامه نقشی نداشتن و از اول اقرار به ابوت مولود جدید نکرده است. تجدیدنظرخواهی وی وارد و موجه است و دادنامه به جهت وجود نقص تحقیقاتی در پرونده به استناد بند 5 ماده 371 آیین دادرسی مدنی نقض و پرونده جهت رسیدگی مجدد در شعبه --- تجدیدنظر استان مازندران اعاده میشود و لازم است شعبه مزبور مطالب ابراز شده از طرف زوج از جمله وجود پرونده ای در رابطه با سر راه گذاشتن فرزند و اظهارات زوجه در آن پرونده وتحقیق از ثبت احوال در مورد نحوه تقاضای گرفتن شناسنامه و تحقیق از سردفتری که اقرارنامه مربوط به ارث را تنظیم نموده در صورت صحت این ادعا طرفین و کودک جهت آزمایش ژنتیکی DNA معرفی و سپس اتخاذ تصمیم نماید.
شعبه --- دیوانعالی کشور - رئیس و مستشار و عضو معاون
علی رازینی - عبدالعلی ناصح - محسن یکتن خدایی