بدون عنوان

تاریخ دادنامه قطعی: 1393/10/08
شماره دادنامه قطعی: ---

رای خلاصه جریان پرونده

در تاریخ 1/11/91 آقای م.ی. به وکالت از طرف خانم م.ر. به‌طرفیت آقای ع.ع.ج. دادخواستی به خواسته صدور حکم بر فسخ نکاح به دلیل بیماری لاعلاج زوج تقدیم و توضیح داده که موکله به موجب سند ازدواج پیوست دادخواست در تاریخ 12/3/91 به عقد زوجیت خوانده درآمده حالیه کاشف به عمل آمده که زوج به بیماری لاعلاج مبتلا بوده و پزشک معالج نامبرده بیماری ایشان را تایید می‌نماید و این بیماری قبل از ازدواج در زوج وجود داشته که از موکله پنهان داشته‌اند و بعد از ازدواج موکله به وجود این بیماری در زوج مطلع گشته است لذا به شرح خواسته تقاضای صدور حکم را دارم. دادخواست مطروحه در شعبه اول دادگاه عمومی بخش گتاب ثبت و مورد رسیدگی قرار می‌گیرد، آقای الف. ب. وکیل پایه یک دادگستری با تقدیم وکالت‌نامه از جانب زوج خوانده اعلام وکالت نموده است. در جلسه دادرسی مورخ 14/1/92 خواهان و وکیل ایشان حضور یافتند ولی خوانده و وکیل وی حضور نیافتند و لایحه‌ای تقدیم نکرده‌اند وکیل خواهان با تکرار مطالب مندرج در دادخواست اضافه نموده که زندگی مشترک عملا آغاز گردیده و در زمان زندگی مشترک موکل متوجه گردیده که خوانده حرکات غیرمتعارف داشته و حتی موکله را وادار به اعمال و رفتارهای غیرمعمول نموده به‌طوری‌که از موکله درخواست می‌نموده تا نجاسات و قاروره خوانده را میل نماید و حتی ادرار و نجاسات خود را در یخچال نگهداری می‌نموده و از موکله درخواست می‌کرده که از آن‌ها استفاده نماید و به شکل جنون‌آمیز دو مرحله موکله را مورد ضرب و شتم قرار داده و اندکی بعد به موکله اعلام می‌نموده که قصد شوخی داشته و تمامی این مراحل سبب گردیده که موکل متوجه بیماری لاعلاج وی گردد و از جنون وی مطلع گشته و به محض اطلاع از موضوع موکله دادخواست فسخ نکاح داده و تا آن روز از بیماری وی اطلاعی نداشته است و این بیماری قبل از ازدواج در زوج وجود داشته و در زمان ازدواج این امر را از موکل مخفی نگه داشته‌اند نامبرده به اسکیزوفرنی شدید مبتلا می‌باشد و مادام‌العمر ادامه دارد در ضمن کاشف به عمل آمده که نامبرده سابقه بستری در بیمارستان شهید زارع ساری دارد که این امر نیز از موکل کتمان شده بود و اگر موکل از وضعیت خوانده مطلع می‌بوده ابدا حاضر به ازدواج با وی نمیشده است تقاضای رسیدگی و ارجاع خوانده به پزشکی قانونی و صدور حکم به فسخ نکاح را دارم. از خوانده جهت معرفی به پزشکی قانونی دعوت به عمل آمد و متعاقبا طی معرفی‌نامه مورخ 29/2/92 جهت تشخیص سلامت و یا بیماری وی و نوع آن به پزشکی قانونی بابل معرفی گردیده است و از بیمارستان شهید زارع ساری هم در خصوص درمان بیماری خوانده در آن بیمارستان استعلام به عمل آمد. مرکز روان‌پزشکی و سوختگی زارع در پاسخ به استعلام دادگاه تصویر دو برگ مدارک پزشکی خوانده که در بخش روانپزشکی بستری و تحت درمان بوده ارسال نموده است. مرکز پزشکی قانونی بابل در پاسخ به معرفی‌نامه دادگاه اعلام نموده که آقای ع.ع.ج. در یکی از روزهای اداری به اداره کل پزشکی قانونی استان مازندران مراجعه نماید و دادگاه در تاریخ 25/4/92 نامبرده را جهت انجام معاینات لازم مجددا به پزشکی قانونی بابل معرفی و تاکید نموده که کتبا اظهارنظر و نتیجه را گزارش نماید که مرکز یادشده زوج را به اداره کل پزشکی قانونی استان مازندران معرفی و متعاقبا در تاریخ 9/6/92 تصویر نظریه کمیسیون پزشکی اداره کل پزشکی قانونی استان مازندران ارسال نموده که حاکیست «معاینه و مصاحبه شد و مدارک بالینی و سوابق وی بررسی گردید و با همسر وی (م.ر.) مصاحبه به عمل آمد نامبرده مبتلا به اختلال روانی مزمن با علائم روان‌پریشی (جنون مستمر) می‌باشد حسب مدارک و مستندات بالینی موجود زمان شروع بیماری از سال 89 تعیین می‌گردد». پزشکی قانونی بابل به شرح گواهی مورخ 20/6/92 درباره زوجه اعلام نموده که نامبرده مدخوله بوده و باکره نیست و نتیجه آزمایش بارداری ایشان منفی می‌باشد. سپس دادگاه آقای م.ع.ج. پدر زوج را به‌عنوان قیم اتفاقی ایشان تعیین و به قیم اتفاقی اخطار شده که ظرف 7 روز جهت ملاحظه نظریه پزشکی قانونی در دادگاه حاضر شود، که اخطاریه در تاریخ 27/7/92 به نامبرده ابلاغ شد و مشارالیه در تاریخ 30/7/92 با تقدیم لایحه‌ای تصویر نظریه پزشکی قانونی را مطالبه نموده که به وی تحویل گردیده و سرانجام دادگاه با اعلام ختم رسیدگی به موجب دادنامه شماره --- - 28/8/92 پس از ذکر مقدمه‌ای از چگونگی اقامه دعوی و احراز رابطه زوجیت دائم بین طرفین با اعلام اینکه کمیسیون پزشکی قانونی مستقر در استان مازندران طی شماره 7720 /م/ 13 مورخ 17/5/91 اعلام نموده که زوج از سال 89 دچار جنون مستمر است و از طرفی صرف‌نظر از عدم اعتراض خوانده و وکیل وی به نظریه کمیسیون پزشکی قانونی، برای زوج پدرش قیم اتفاقی تعیین شد و نامبرده هم ایراد یا اعتراضی به نظریه مزبور ننموده است لذا دعوی خواهان را محرز تشخیص و به استناد مواد 1121 و 1125 و 1132 قانون مدنی حکم به فسخ نکاح فی‌مابین زوجین صادر نموده است. پس از ابلاغ رای صادره، آقای ع.ع.ج. با قیمومت آقای م.ع.ج. نسبت به آن تجدیدنظرخواهی نموده که پس از طی تشریفات قانونی شعبه دوازدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران وارد رسیدگی شده و در جلسه دادرسی مورخ 5/3/92 که فقط با حضور زوجه و وکیل وی تشکیل گردیده اظهارات وکیل زوجه را که تکرار همان مطالب مطروحه در مرحله دادرسی بدوی بوده استماع و در صورت‌مجلس منعکس نموده و سرانجام با اعلام ختم رسیدگی به موجب دادنامه شماره --- - 93 مورخ 8/3/93 اعتراض تجدیدنظرخواه را غیرموجه و دادنامه تجدیدنظرخواسته را با توجه به نظریه پزشکی قانونی صائب و موجه تشخیص و ضمن رد اعتراض مطروحه دادنامه معترض‌عنه را تایید نموده است. دادنامه اخیرالذکر در تاریخ 21/5/93 به زوج ابلاغ قانونی شده و نامبرده شخصا در تاریخ 28/5/93 با تقدیم دادخواست و لایحه فرجامی نسبت به آن فرجام‌خواهی نموده که پس از تبادل لوایح و وصول پرونده به دیوان‌عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. لوایح طرفین به هنگام شور قرائت می‌گردد.

رای شعبه دیوان عالی کشور

دادنامه شماره --- - 93 مورخ 8/3/93 شعبه دوازدهم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران که جهت تایید رای بدوی متضمن حکم به فسخ نکاح فی‌مابین زوجین به لحاظ جنون زوج فرجام‌خواه انشاء گردیده واجد ایراد قانونی بوده و درخور نقض است زیرا زوجه فرجام‌خوانده به شرح دادخواست بدوی به دلیل بیماری لاعلاج زوج که به هنگام ازدواج از وی مخفی نگه‌داشته شده صدور حکم به فسخ نکاح را درخواست نموده و در جریان دادرسی دادگاه زوج فرجام‌خواه را به پزشکی قانونی معرفی نموده و کمیسیون پزشکی قانونی مستقر در استان مازندران به شرح نظریه شماره 7720 /م/ 13 مورخ 17/5/92 صریحا اعلام نموده که زوج فرجام‌خواه مبتلا به اختلال روانی مزمن با علائم روان‌پریشی (جنون مستمر) می‌باشد و زمان شروع بیماری وی را از سال 89 تعیین و اعلام نموده است و متعاقب وصول نظریه کمیسیون پزشکی قانونی دادگاه پدر زوج را به‌عنوان قیم موقت وی تعیین و پس از ابلاغ نظریه پزشکی قانونی به نامبرده سرانجام به موجب دادنامه صادره به لحاظ جنون مستمر زوج که از سال 89 تاکنون استمرار داشته حکم به فسخ نکاح فی‌مابین زوجین صادر نموده و سپس زوج محجور شخصا نسبت به رای صادره تجدیدنظرخواهی نموده که شعبه دوازدهم دادگاه محترم تجدیدنظر استان مازندران به موضوع رسیدگی و طی دادنامه فرجام‌خواسته ضمن رد اعتراض تجدیدنظرخواه دادنامه تجدیدنظرخواسته را تایید نموده است از آنجایی‌که در جریان دادرسی مرحله بدوی پس از وصول نظریه کمیسیون پزشکی قانونی استان مازندران کاشف به عمل آمده که زوج خوانده دعوی دارای جنون مستمر بوده لذا اهلیت قانونی جهت پاسخگویی به دعوی مطروحه را نداشته و چون مورد از موارد قانونی نصب قیم موقت برای خوانده محجور نبوده و اقدام دادگاه بدوی در تعیین قیم موقت برای خوانده محجور و سپس ادامه رسیدگی و صدور حکم در خصوص دعوی مطروحه وجاهت قانونی نداشته لذا دادگاه در اجرای ماده 105 قانون آیین دادرسی مدنی مکلف بوده که به لحاظ محجور بودن خوانده دعوی رسیدگی به دعوی مطروحه را به‌طور موقت متوقف و مراتب حجر خوانده دعوی را جهت تعیین قیم برای ایشان به دادستان حوزه قضایی ذی‌ربط اعلام و پس از نصب قیم برای محجور و معرفی نامبرده ضمن دعوت از قیم به‌عنوان نماینده قانونی خوانده محجور و استماع مدافعات وی نسبت به صدور حکم مقتضی در خصوص دعوی مطروحه از ناحیه زوجه خواهان اقدام نماید و به‌علاوه زوج محجور شخصا نسبت به دادنامه صادره از دادگاه بدوی تجدیدنظرخواهی نموده درحالی‌که فاقد اهلیت قانونی برای اقامه دعوی بوده و رسیدگی ماهیتی به تجدیدنظرخواهی نامبرده فاقد وجاهت قانونی بوده است بنابراین دادنامه فرجام‌خواسته که بدون توجه به مراتب اشعاری اصدار یافته به لحاظ عدم رعایت اصول و قواعد آمره دادرسی و نیز عدم توجه به حقوق زوج فرجام‌خواه مخدوش بوده و قابلیت ابرام را ندارد و مستندا به بند 3 ماده 371 قانون آیین دادرسی مدنی و بند ج ماده 401 همان قانون ضمن نقض دادنامه فرجام‌خواسته رسیدگی مجدد به شعبه هم‌عرض دادگاه محترم صادرکننده رای منقوض ارجاع می‌گردد.

رئیس و مستشار شعبه --- دیوان‌عالی کشور

عباسیان- کریم‌پور نطنزی

منبع