تاریخ دادنامه قطعی: ۱۳۹۳/۱۰/۱۵
شماره دادنامه قطعی: ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۷۳۰۰۳۵۲
پیام: چنانچه مبنای رأی دادگاه صرفاً شهادت شهود نبوده باشد، ادعای فقدان شرایط شهادت موجب بی اعتباری رأی صادره نیست.
رأی خلاصه جریان پرونده
نزاعی بین مرحوم ح. و م. از یکسو و ح.ه و ح.ه. و ط. و س. درمیگیرد. ح. کشته میشود. س. متهم به قتل است. ه. به عنوان شاهد در دادگاه، در آگاهی میگوید: حوالی ساعت ۸ صبح مورخ ۰۵/ ۱۳۹۲/۰۵ به اتفاق آقای ح. و م. بودند که ح.ه. گوسفند میچرانید و آنها گندم درو میکردند، آقای ح.ه. با م. درگیر شدند که آنها رفتند میانجیگری کنند. سپس آقایان ح.ح. و س. آمدند درحالیکه در دست س. چوب دستی و در دست ح.ح. نیز چوب دستی و در دست ح.ه. شانه کشاورزی بود آنها را کتککاری و درحالیکه وضعیت ح. بد بود آنها رفتند و بعد که حال ح. بدتر میشد او را به بیمارستان بردند و بیان میکند: ح. را س. به محض این که رسید اول با سنگ و سپس با چوب دستی از سرش زد و ح. افتاد و تا خواست بلند شود س. دوباره از سرش زد و بعد از زدن آنها یک نفر که در بالا ایستاده بود به آنها گفت که کافی است بروید و آنها رفتند و بعد ح. را به روستا آورده و چون اصلاً حالش خوب نبود و از سرش خون میآمد به بیمارستان انتقال دادند. م. برادر مرحوم ح. در آگاهی میگوید: که حوالی ساعت ۸ صبح مورخ ۰۵/ ۰۵/ ۱۳۹۲ مشغول چرانیدن گوسفندان خود بود، به محض اینکه وی را دید به طرف او آمده و به وی میگوید نگذارد گوسفندانش قاطی گوسفندان او گردد، با همدیگر جروبحث نموده و ح.ه.با چوب دستی از سر وی زده و میشکند و وی نیز او را میزند، برادر مرحوم ح. و دوستانش میروند تا آنها را از همدیگر جدا کنند، بعد از اینکه او را میبرند حدود ۲۰ الی ۳۰ دقیقه بعد میبیند آقای س. آمد با چوب دستی از سر ح. زد و ح. افتاد و تا ح. میخواست بلند شود س. با چوب دستی او را میزد و حتی خود او را نیز زد و چون میبیند وضعیت ح. خیلی بدتر شد و از سرش خون میآید و استفراغ مینماید او را به روستا برده و بعد به بیمارستان انتقال میدهند که در مسیر بیهوش شده بود و سپس به بیمارستان... انتقال میدهند. و بیان میدارد: آنها چهار نفر بودند: ۱- خود وی ۲- ه. ۳- م. ۴- مرحوم ح. و از طرف دیگر آقایان: ۱ - ح.ه. ۲- ح.ه. ۳ - س. در نزاع بودند و یک نفر هم در بالا میگفت بزنید و ادامه میدهد: در دست س. چوب دستی و در دست ح. شانه کشاورزی و در دست ح.ه. چوب دستی بود. آقای م. در صفحه ۲۲ و ۲۳ میگوید: اول س. یک سنگ برداشت به سر ح. زد و او به زمین خورد و سپس با چوب به سر او میزد و اعلام مینماید س. با سنگ و چوب دستی به سر مرحوم زده است. س. در نزد بازپرسی میگوید: شکایتی ندارد. به نقلقول از ح.ه. میگوید میخواستند او را بکشند او فرار میکند چوب به سر مرحوم ح. میخورد و او فرار مینماید و مرحوم ح. نیز به زمین میافتد. ه. در صفحه ۲۸ میگوید: اولاً: س.ب. از فرق سر ح. ضربهای با سنگ که در دست داشت زد و ح. به زمین خورد و بلند نشد و س. فقط ح. را زد و باکسی درگیر نشد. ح.ه. در نزد بازپرسی میگوید: حسب اعلام برادرش ح.ه. از سر ح. زد. م.الف. با تکرار مطالب خود میگوید: س. برادرش مرحوم ح. را میزد و با چوب از سر او میزد که برادرش نقش به زمین شد و نتوانست بلند شود. م. ضمن تکرار اظهارات قبلی خود بیان میدارد که: وقتی س. و سایرین پیش آنها آمدند اولین ضربه توسط س. به ح. زده شد، یک سنگ بزرگ حدوداً یک کیلویی در دست س. بود از سر ح. زد و ح. افتاد و ب. نیز فریاد میزد بزنید، بعد از افتادن مرحوم ح.، س. با چوب نیز سه ضربه از سر ح. زد (ص ۳۲ - ۳۴). مجدد س. منکر درگیری با کسی میگردد (ص ۳۷). اولیای دم از ح.ه. و ح.ه. و س. شکایت میکنند که پسرش ح. را به قتل رساندهاند. م. در صفحات ۵۱ - ۵۲ میگوید: س. با پرتاب سنگ به سمت آقای ح. به سر او زد و مرحوم ح. با زانو به زمین افتاد، ولی دراز نکشید و بعد س. با چوب سه بار از سر آقای ح. زد و او نقش زمین شد و ندیده است. ح.ه. و ح.ه. مرحوم را با سنگ زدند. ه. در صفحه ۵۳ / ۵۴ گفته است: آقای س. با سنگ و پرتاب آن به سمت مرحوم ح. او را از ناحیه سر زد و مجروح کرد و خودش به چشم خود دید که س. سنگ پرتاب کرد و به سر ح. خورد و ح. با زانو به زمین افتاد و بعد با چوب دستی از سر ح. زد و حتی چند ضربه به کمر ح. نیز زد و س. با پرتاب سنگ درگیری را شروع کرد و ح. افتاد. پزشکی قانونی (صفحه ۷۲) علت فوت مرحوم ح. را خون ریزی تحت سخت شامهای مغزی ناشی از اصابت جسم سخت و یا بالعکس آن و یا جسم سخت لبهدار اعلام مینماید. ج. میگوید: در دست س. چوب دستی بود، در مرحله اول یک نفر را که شال بسیجی به پیشانی خود بسته بود مورد هدف قرار داده و با چوب دستی به سرش زد و سرش خونآلود شد و در همان حین یک نفر که کلاه به سر داشت به س. نزدیک شد، س. به سر او نیز زد و سر او نیز شکست و مجدداً س. به طرف ح. برگشت و با چوب به سر وی زد و افتاد و در آن حین برادر ح. به وی گفت چرا کشتی و س. از سنگهای تپه نیز برای زدن استفاده میکردند و س. با دو ضربه پیدرپی آقای ح. را با چوب دستی زد و حتی برادر ح. مرحوم گفت چرا او را کشتی؟ ج. نیز در صفحات ۱۱۳ - ۱۱۴ - ۱۱۵ و ۱۱۶ گفته است:..... دیده که آقای س. با یک ضربه به فرق سر آقای ح. زد و ح. از سرش گرفت، یکی دیگر از اهالی روستا به سمت س. آمد، تا او را بزند و س. او را هم از سرش زد و دوباره برگشت به سوی مرحوم ح. که شال بسیجی بسته به سر بود و مجدداً به سر وی ضربهای زد و ضربات او از فرق سر مرحوم بود. وکیل متهم از وی دفاع کرده است. ج. که وکیل متهم از او به عنوان شاهد اسم برده در دادگاه نیز بیان کرده است که آقای س. وقتی به مرحوم ح. رسید با دودست چوپ را بلند کرد و به کله مرحوم ح. وارد کرد و ح. یکلحظه سرش را پایین انداخت و بعد دوباره با چوب محکم به سر مرحوم ح. زد و ح. افتاد. ضمناً م. برادر ح. نیز با ضربه چوب س. به زمین افتاد و ح. به سرش یک شال بسیجی بسته بود. آقای م. در دادگاه بیان میدارد: آقای س. قبل از اینکه برادرش مرحوم ح. را با چوب بزند سنگ انداخت، نمیداند به وی خورد یا نه، بعد که به برادرش ح. رسید با چوب پنج یا شش ضربه به بدن و سر برادرش ح. زد و بعد ح. افتاد. متهم پس از استماع شکایت اولیای دم و وکیل آنها و گواهان در رابطه با اتهام خود مبنی بر قتل عمدی مرحوم ح. بیان میدارد: اتهامش را قبول نمینماید. بالاخره متهم در جلسه ۲۹/ ۱۳۹۲/۰۲ با تکذیب اظهارات قبلی میگوید: میخواهد واقعیت را بیان کند و بیانات تناقض آمیزی را بیان میدارد، ولی منکر قتل ح. میگردد. وکلای وی نیز او را بیگناه میدانند و اظهارات گواهان را ضدونقیض مینمایند و چنین وانمود میکنند که کس یا کسان دیگری در قتل خیلی دست داشتهاند، لیکن دادگاه با توجه به شکایت اولیای دم، گواهی پزشکی قانونی، اظهارات و گواهی گواهان به خصوص ب. داماد آقایان: ه.ها و اظهارات ج. شاهد خود متهم و وکیل وی که ناظر صحنه نزاع بوده و اظهارات ضدونقیض متهم در جلسات رسیدگی به خصوص جلسه اخیر دادگاه که پسر خالههایش را قاتل معرفی کرده است و اینکه وکلای متهم دفاع موثری در جهت برائت مشارٌالیه به عمل نیاوردند و دلیلی هم در پرونده امر وجود ندارد که ح.ه. و ح.ه. در قتل مرحوم شرکت داشته باشند. بنا به قرائن و امارات علم آور بنائاً دادگاه مستنداً به مواد ۳۵۱ و ۲۹۰ و ۳۸۱ و ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ متهم آقای س. را به قصاص نفس توسط اولیای دم مرحوم ح. یا نماینده قانونی آنان با اذن ولی امر مسلمین محکوم مینماید. پس از ابلاغ رأی، ر.، م.م. و ح.ب. به وکالت از س. به رأی صادره اعتراض کردهاند. پس از تذکر این شعبه آقای س.، ح.ب. را از وکالت خود عزل کرده است. اهم نکات مذکور در لایحه این است که به دفاعیات متهم توجه نشده است، اظهارات گواهان ضدونقیض است و شهادت شاهد واحد اعتبار ندارد و شهود خود نزاع کنندهها بودهاند و نزاع دستهجمعی بوده و تعیین یک نفر سخت است که لایحه آنان با دقت قرائت گردید. اینک پس از تبادلنظر و مشورت ختم رسیدگی را اعلام، به شرح برگ آتی مبادرت به صدور رأی مینماید.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
اعتراض و تجدیدنظرخواهی آقای س. با وکالت ر. و م.م. نسبت به دادنامه فوقالذکر صادره از شعبه ۱۶ دادگاه تجدیدنظر استان وارد نیست. چون قضات محکمه کیفری استان با لحاظ قرائن و امارات و اوضاع و احوال و نظریه پزشکی قانونی و اظهارات گواهان علم به ارتکاب قتل از سوی این متهم پیدا کردهاند، این طرف متعارضی است و در ما نحن فیه دلیل اثبات گواهی یک نفر یا گواهی گواهان نبوده است تا گفته شود که شرایط شهادت را نداشتهاند بلکه مجموعهای از قرائن و امارات و تحقیقات محلی و اظهارات مطلعین و گزارش ضابطان برای آنان علم آور شده است و تبصره ذیل ماده ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی میگوید این موارد میتواند مستند علم قاضی قرار گیرد. رأی از محکمهای صالح با رعایت تشریفات قانونی پس از استماع مدافعات طرفین طبق موازین شرعی و قانونی بر اساس علم ذکرشده صادر گردیده است و در اعتراض معترض و وکلای وی نکتهای که بتواند به اصالت و اعتبار رأی خدشه وارد آورد مشاهده نمیشود و به استناد بند الف ماده ۲۶۵ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری حکم به ابرام دادنامه موصوف صادر میشود. این حکم قطعی است.
شعبه ۱۳ دیوان عالی کشور- رئیس و عضو معاون
علی اصغر باغانی - علی اکبر یساقی