تاریخ دادنامه قطعی: ۱۳۹۳/۱۰/۲۲
شماره دادنامه قطعی: ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۸۰۰۳۲۷
پیام: شرکت در منازعه منتهی به اخلال در نظم عمومی از مصادیق تعدد معنوی جرم است.
رأی خلاصه جریان پرونده
پیرو گزارش قبلی، اجمالاً این که شعبه اول دادگاه کیفری استان... طی دادنامه شماره ۰۰۱۸۷- ۱۳۹۳/۰۶/۲۶ آقای م. را به اتهام قتل عمدی مرحوم م.ق. به قصاص نفس محکوم نموده است. این مرجع به موجب دادنامه شماره ۰۰۳۲۷- ۱۳۹۳/۱۰/۲۲ رأی صادره را ابرام نموده است... همچنین دادگاه مرقوم طی دادنامه صدرالاشاره با توجه به محتویات پرونده و گزارش مأمورین انتظامی و اظهارات متهمین در مراحل تحقیق و نحوه درگیری آنان و بیان جزئیات آن به شرح مندرج در دادنامه مستنداً به مواد ۷۰۹ و ۷۱۰ و ۷۱۴ و ۴۴۹ و ۶۱۵ و ۶۱۸ قانون مجازات اسلامی آقای ح.(متهم ردیف ۴) را از جهت شرکت در نزاع دستهجمعی به ده ماه حبس و از جهت اخلال در نظم عمومی به چهار ماه حبس و ۴۰ ضربه شلاق و آقای ب.(متهم ردیف ۷) را نیز از جهت شرکت در نزاع دستهجمعی به یک سال حبس و از جهت اخلال در نظم عمومی به شش ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق با رعایت مواد ۲۷ و ۱۳۴ قانون مزبور محکوم نموده است. آقای ب.، متولد ۱۳۷۱در تحقیقات انتظامی اظهار نموده: در شب درگیری من و الف. با موتور جلوی قهوهخانه د. بودیم، م.ق. و م. آنجا بودند گفتند با الف. و برادرش صحبت داریم چون با دوستمان ح. جروبحث کرده بودند من و (ب.) و الف. با یک موتور و م.ق. و م. و ع. با یک موتور رفتیم درب خانه برادران ف. و ک. باهم صحبت کردند. بعد دعوا شد من یک چهلوپنج سانتی نیمچه داشتم بیرون کشیدم م.ق. و م. و الف. این چهار نفر قمه کشیدیم درگیری شروع شد. م. یا م.ق. با مشت به دهان الف.ف. زدند... بچهها نمیدانم کدامشان ک. را با شمشیر زدند آمدیم سوار موتور شدیم رفتیم بیابان.... من در درگیری اول بودم و در درگیری دوم رفتم خانه.... ک. چیزی دستش ندیدم و الف.ف. چاقو داشت... (ص ۸۹ ،۹۰). نامبرده در بازپرسی اظهار نموده: قرار شد برویم با برادران حرف بزنیم... بعد که رسیدیم و ۱۰ یا ۱۵ دقیقه م. و م.ق. با برداران حرف زدند بعد دعوا شروع شد. الف.ف. و م.ق. چاقو کشید یکی رفت داخل سوپرمارکتی و من رفتم م.ق. را از سوپرمارکتی درآوردم نگذاشتم دعوا شود... من در دعوا چاقو داشتم و کشیدم بیرون که کسی به طرف من نیاید... (ص ۱۰۶).
ح.، ۲۱ ساله در تحقیقات انتظامی اظهار داشته: ساعت ۱۲ شب بود من در منزل بودم که شنیدم سروصدا میآید به کوچه آمدم دیدم زن داداشم حالش بد شده بود او را به خانه آوردیم و با برادرم م. علت درگیری را پرسیدیم که دو نفر با چاقو و شمشیر برادرم م. را دنبال کردند او به خانه فرار کرد و درب را بست من در کوچه گیر افتادم به آنها گفتم من کارهای نیستم یکی از آنها به نام م.ق. که بعداً شنیدم فوت کرده است یک ضربه به روی ساعد من که به حالت دفاعی روی سرم گرفته بودم زد و پشت سر آن دوست دیگرش با شمشیر به گردنم کشید...(ص ۱۲۸). نامبرده در بازپرسی اظهار نموده: شب ما در خانه خواب بودیم، در اثر سروصدا از خواب پریده و به طرف در ورودی رفتیم من دیدم برادرم به بیرون از خانه رفته و م.ق. با شمشیر دنبال او افتاده من از خانه بیرون رفتم تا به م.ق. بگویم اشتباه شده برادر من در نزاع شرکت نداشته. م.ق. با شمشیر یک ضربه به دست من وارد کرد و رفت و پس از او م. با چاقو ضربات متعددی به گلو، کتف و پشت من وارد کرد و رفت... (ص ۳۴۳)... من فقط سوا میکردم و جدا میکردم اصلاً در دعوا نبودم (ص ۳۵۳). دادنامه صادره در مورخه ۱۳۹۳/۰۷/۰۵ به ح.ف. به عنوان وکیل ح. و نیز ب. ابلاغ که نامبردگان به ترتیب به تاریخهای ۱۳۹۳/۰۷/۲۳ و ۱۳۹۳/۰۷/۲۲درخواست تجدیدنظر نمودهاند. وکیل ح. در لایحه تقدیمی اجمالاً عنوان نموده: موکل اتهام وارده را به هیچ عنوان قبول ندارد موکل که پزشک اتاق عمل است مدعی است به هیچ عنوان در درگیری حضور نداشته و افراد دخیل در درگیری به جز آقایان م. کسی را نمیشناسد. تعیین دو مجازات مبنای شرعی و قانونی ندارد. ب. در لایحه تقدیمی صرفاً اعلام نموده: اینجانب به رأی صادره اعتراض دارم. پس از ارسال پرونده به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی پیرو سابقه به این شعبه (۶) ارجاع شده است.
هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش م.ح.الف. عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی دقیقی دادیار دیوان عالی کشور اجمالاً مبنی بر: «نقض به جهت لزوم اشد مجازات به استناد ماده ۱۳۱ قانون مجازات اسلامی نه تعیین دو مجازات مستقل» در خصوص دادنامه شماره ۰۰۱۸۷- ۱۳۹۳/۰۶/۲۶ تجدیدنظر خواسته مشاوره نموده، چنین رأی میدهد:
رأی شعبه دیوان عالی کشور
با توجه به محتویات پرونده به ویژه اظهارات آقایان ۱- ح. ۲- ب. در مراحل مختلف، به رسیدگی شعبه محترم اول دادگاه کیفری استان... و احراز مشارکت نامبردگان در منازعه دستهجمعی و اخلال در نظم عمومی و صدور حکم بر محکومیت هریک به دو مجازات مستقل، اشکال از این جهت وارد است که بزههای انتسابی به آنها ناشی از رفتار و فعل واحد بوده و طبعاً یک مجازات باید متحمل شوند و تعیین دو مجازات مستقل توجیه قانونی ندارد. لذا اعتراض ح.ف. وکیل آقای ح.، همچنین اعتراض آقای ب. از جهت مذکور وارد است و با استناد به بند ۲ قسمت ب ماده ۲۶۵ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری رأی معترضٌعنه نقض و رسیدگی مجدد به همان شعبه محترم ارجاع میگردد.
شعبه ۶ دیوان عالی کشور - رییس و عضو معاون
رحمت اله عروجی - م،ح،الف