اصلاح سند ازدواج توسط سردفتر

تاریخ دادنامه قطعی: 1394/02/07
شماره دادنامه قطعی: ---

پیام: سردفتر ازدواج حق تصحیح سند ازدواج را بدون حضور طرفین و رضایت و امضا آنها یا دادنامه قطعی صادر شده از محاکم قضایی ندارد.

رای خلاصه جریان پرونده

در تاریخ 1392/05/29 آقای ب. ط.ح.و. دادخواستی به طرفیت آقای س.ع. م. و خانم ل. ع. تسلیم دادگستری مسجد سلیمان نموده که به شعبه اول دادگاه عمومی آن شهرستان ارجاع شده است. خواهان توضیح داده است: در تاریخ 1386/07/23 خوانده ردیف اول سردفتر ازدواج به عنوان وکیل بنده خوانده ردیف دوم را به عنوان دوشیزه باکره به عقد من درآورده است ولی کاشف به عمل آمد که زوجه قبلا دارای شوهر و یک فرزند بوده است و سردفتر بعد از آن اقدام به اصلاح سند نکاح می‌نماید موقع قرائت عقد مصلحت موکل یعنی بنده را ننموده است به استناد ماده 190 و 1073 و 1074 ق.م تقاضای بطلان سند نکاح را دارم. دادگاه طرفین را دعوت کرد و خواهان طی لایحه مفصل مطالبی را بیان داشت که خلاصه آن موضوع خواسته می‌باشد. از جمله این که با وجود شوهر کردن سابق و فرزند داشتن اقدام به اخذ شناسنامه المثنی بدون ذکر ازدواج سابق نموده است که موجب فریب بنده شده است.(کپی شناسنامه ص 16 ) جلسه دادگاه در تاریخ 1392/07/06 با حضور طرفین پرونده تشکیل شد خواهان خواسته را تکرار نموده با این بیان که در سال 1386 بنده و خانم ل. ع. و عده ای از همراهان ما رفتیم دفترخانه آقای م. عقد دائم خواندیم عاقد و سردفتر وکیل من بود د رعقد نکاح نام زوجه را دوشیزه ل. ع. قید کردند در حالی که ایشان دوشیزه نبودند و بنده نمی دانستم که این خانم ثبیّه است فکر کردم باکره است. چون ایشان خود را باکره معرفی کرده و سردفتر ایشان را اشتباها به عنوان باکره و دوشیزه درسند عقد کرده است. تقاضای ابطال سند و خسارت دارم. سردفتر آقای م. بیان داشت خانم ل. در سال 83 از شخص طلاق گرفته بود و در سال 1386 با آقای ط. ازدواج کرد و بنده در سند ازدواج دوشیزه نوشتم و اشتباه کردم و بعدا متوجه شدم اشتباه است آن را اصلاح کردم و ادعای خواهان که من عمدی نوشتم دوشیزه، صحت ندارد. خانم ل. ع. اظهار داشت: 7 سال زن قانونی ب. ط. می باشم و ایشان از بانو بودن من اطلاع کامل دارد به خاطر مهریه شاکی شده است و کل همسایگان و فامیلان و بستگان اطلاع دارند در سال 1386 در شعبه --- بازپرسی محکوم شده است و در شعبه --- تجدیدنظر محکوم شده است و آبروی مرا مرتبا می برد. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره --- - 1392/07/14 با این استدلال: عرفا و عادتا اطلاع خواهان به اینکه همسرش مطلقه بوده مفروض و محرز است و بسیار بعید است که وی از اینکه همسرش قبلا ازدواج کرده و فرزند داشته اطلاع نداشته باشد!! و کلمه دوشیزه را هم سردفتر اشتباها نوشته و اصلاح کرده است. به استناد مواد 223 و 225 و 227 ق.م رای به رد دعوی خواهان صادر کرده است. از این رای توسط وکیل معاضدتی آقای ب. ط. تجدیدنظرخواهی نموده که پرونده به شعبه --- دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان ارجاع شده است. خلاصه ایراد وکیل تجدیدنظرخواه این است: خوانده ردیف دوم خود را دوشیزه معرفی کرده است و عقد دائم بر این مبنا جاری شده و لی خلاف آن محرز شده است دادگاه تحقیقی درباره موضوع ننموده رای صادر کرده است. دادگاه تجدیدنظر در وقت فوق العاده طی دادنامه شماره --- - 1392/09/25 با این استدلال: اگر چه درسند عقدنامه زوجه دوشیزه معرفی شده ولی مشخص شد که دوشیزه نبوده با عنایت به اینکه خیار تدلیس فوری است و زوج تجدیدنظرخواه بعد از سال 1386 می توانسته به دادگاه مراجعه و تقاضای بطلان نماید و چنین اقدامی نکرده است. لذا رای بدوی را مطابق با موازین دانسته و تایید کرده است. ا ز این رای توسط زوج فرجام خواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع شده است. مطالب طرفین مفادا تکرار مطالب گذشته می‌باشد. هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای جعفر الهی عضو ممیز و اوراق پرونده و دادنامه شماره --- - 1392/09/25 فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رای میدهد:

رای شعبه دیوان عالی کشور

با توجه به محتویات پرونده های بدوی و تجدیدنظر و نیز ملاحظه دادنامه شماره --- - 1392/12/27 صادر شده از این شعبه در پرونده کلاسه --- در نقض رای شماره --- - 1391/09/15 شعبه --- دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان(شعبه صادر کننده رای فعلی فرجام خواسته) دادنامه مذکور مخدوش است زیرا: 1 - همانگونه که در رای منقوض مورد اشاره آمده است فوریت موضوع ماده 1131 ق.م مشروط به علم بحق فسخ و علم به فوریت است که دادگاه تجدیدنظر به آن عنایت نفرموده است. 2 - سردفتر ازدواج حق تصحیح سند ازدواج را بدون حضور طرفین و رضایت و امضا آنها یا بدون دادنامه قطعی صادر شده از محاکم قضایی در جهت تصحیح سند را ندارد. 3 - اینکه مهریه زوجه تعداد هزار سکه بهارآزادی تعیین شد قرینه است که زوجه خود را دوشیزه باکره معرفی نموده است و الا عرفا و عادتا برای زنی که شوهر کرده باشد و فرزند هم داشته چنین مهریه ای تعیین نمی شود که دادگاه ها به این موضوع عنایت نداشته تحقیق و بررسی درباره انگیزه آن به تجویز ماده 199 ق.آ.د.م ننموده اند. 4 - با عنایت به اینکه پرونده فسخ نکاح اشاره شده در همان شعبه --- تجدیدنظر استان خوزستان مطرح است نتیجه آن موثر دراین پرونده که موضوع اش شباهت حقوقی با آن دارد یا عبارت اُخرای آن می‌باشد عنایت نشده است. علی هذا رای فرجام خواسته نقض و به استناد بند 5 ماده 371 و بندالف ماده 401 ق.آ.د.م به همان شعبه محول شود.

شعبه --- دیوان عالی کشور - مستشار و عضو معاون

جعفر الهی - ربّانی نژاد

منبع