شرط استناد به قراین در صدور حکم

تاریخ دادنامه قطعی: 1393/05/28
شماره دادنامه قطعی: ---

پیام: استناد به قراین در صدور حکم، مشروط به این است که مجموع آنها موجب حصول علم متعارف گردد.

رای خلاصه جریان پرونده

متعاقب گزارش و دادنامه شماره --- - 1392/06/04 شعبه --- دیوان‌عالی‌کشور مبنی بر کسر پرونده از آمار و کان‌لم‌یکن اعلام نمودن تصمیم شعبه دوم دادگاه نظامی یک استان... و ارشاد لازم و تذکر به صدور حکم شایسته و مقتضی و هم‌چنین متعاقب دادنامه شماره --- - 1392/10/23 شعبه --- دیوان‌عالی‌کشور مبنی بر اینکه دادنامه اخیر‌الصدور به شماره 580 - 1392/07/03 به‌لحاظ عدم ابلاغ به شاکی، قابلیت طرح ندارد و متعاقب دادنامه شماره --- - 1392/12/18 شعبه --- دیوان‌عالی‌کشور مبنی بر نقض دادنامه شماره --- - 1392/07/03 شعبه --- دادگاه نظامی یک استان... (صفحه 88 ، 89 ) و ارجاع پرونده به شعبه هم‌عرض، این‌بار پرونده به شعبه اول از محاکم مذکور ارجاع می‌گردد. در جلسه مورخه 1393/01/38 دادگاه که با حضور شاکی و وکیل وی و هم‌چنین سرهنگ ج. تشکیل می‌شود، شاکی می‌گوید: من در اثر انفجار خمپاره به همراه دو نفر دیگر که مشغول چرای گوسفندان بودیم، مصدوم شدیم و دو نفر از دوستانم فوت کردند. ناحیه پای چپ من قطع گردیده و از پای چپ مصنوعی استفاده می‌کنم و کلا اعضای بدنم در اثر اصابت ترکش‌های خمپاره مصدوم شده‌است که پزشکی قانونی آسیب های وارده را مشخص کرده‌است و پیوست پرونده است. ما نشسته بودیم و مشغول صرف صبحانه بودیم و در اثنای صبحانه، ناگهان در اثر اصابت گلوله خمپاره دوستانم فوت و من مصدوم شدم. من دوازده ساله بودم و حدود سال 1346 مصدوم شدم و پس از مصدوم‌شدن متوجه فوت دوستانم شدم. اهالی روستا آمدند و دو نفر از نیروهای ارتش آمدند و پس از تماس بیسیمی ارتش، نیروهای آمبولانس آمدند و به درمانگاه داخل پادگان بردند و پس از آن به بیمارستان شیر و خورشید رساندند و مدت پنج ماه در آن بیمارستان بستری بودم و من چون اهل روستا و چوپان بودم و از نظر سنی نیز دوازده سال داشتم، آشنا به قوانین و مقررات نبودم تا بتوانم نسبت به اخذ و نگهداری مدارک اقدامی کرده باشم و ادعا کرده‌است: نیروهای ارتش از سال 1326 از پادگان... به منطقه... آمدند و مدت پنج- شش سالی مشغول مانور در منطقه بودند، البته این اطلاعات در خصوص استقرار نیرو در سال 1326 از سوی ارتش بیان شده، ولی من نسبت به نام و نشان یگان عمل‌کننده اطلاعی ندارم و وکیل شاکی نیز گفته: بی‌سوادی و شرایط حاکم بر زمان وقوع حادثه و بی‌اطلاعی از روند اداری موجب شده‌است که اقدام قانونی در ثبت حادثه و پیگیری آن انجام نگیرد، موکلم به دنبال متهم نمودن کسی نبوده، بلکه توجها به مصدومیت حاصله، با وجود ترکش‌های خمپاره، همراه با تغییر شکل‌های به عمل آمده، حاکی از مصدومیت موکلم در اثر انفجار خمپاره یا چیزی شبیه آن می‌باشد. موکلم درخواست احقاق خویش را از محضر دادگاه خواهان است و در مقابل آقای ج. نماینده حقوقی یگان گفته است: شاکی و خواهان در دادخواست اولیه تاریخ وقوع حادثه را 1356/02/05 اعلام داشته است و پیرامون دستور قضایی بازپرس نظامی و نیابت اعطائی به اداره آگاهی دایره تشخیص هویت شهرستان...، اینجانب به اتفاق رئیس دایره عملیات و جنگ سرهنگ ک. و ستوان‌دوم ع. به عنوان نماینده بازرسی گروه 11 و کلیه عوامل تشخیص هویت شهرستان... به محل اعلامی شاکی، واقع در کوه‌های... عزیمت نمودیم و همانطور که قبلا طی تحقیقات اعلامی دایره تشخیص هویت و هم‌چنین بازسازی به عمل آمده و طی تحقیقات جامعی که از محل مورد نظر انجام پذیرفت: 1 - مختصات محل حادثه خارج از میدان تیر اعلام داشته؛ 2 - شاکی یاد شده مصدومیت خود را ناشی از انفجار خمپاره اعلام داشته در حالی که از میدان تیر برای سلاح‌های اجتماعی با تیر مستقیم استفاده می‌شود و خمپاره دارای تیر منحنی می‌باشد؛ 3 - محل استقرار سلاح‌های اعلام شده توسط شاکی خارج از کرون میدان تیر می‌باشد؛ 4 - تاریخ اعلامی توسط شاکی سال 1356 اعلام شده در حالی که طی مصاحبه حضوری در محل، سال 1346 عنوان کردند که تناقض‌گوئی دارد؛ 5 - تاریخچه تشکیل گروه 11 توپخانه... سال 1348 می‌باشد و بر فرض صحت حادثه در 1346 ارتباطی به این یگان نداشته و ظاهرا سپاه یکم ارتش در آن محل مستقر بوده است، و هیچ سوابقی در این یگان در بایگانی یا آرشیو نظامی وجود ندارد؛ 7 - طبق مصاحبه حضوری در تاریخ سانحه هیچ یگانی در حال تیراندازی نبوده و چنانچه می‌خواستند تیراندازی صورت گیرد، از طریق واحد‌های نظامی به شوراها خبر صورت می گرفت؛ 7 - هیچ‌گونه مدارکی دال بر انتقال اجساد و نام‌بردگان توسط آمبولانس ارتش در این یگان وجود ندارد و نام‌برده نیز هیچگونه مدارک بالینی و بیمارستانی مبنی بر شش ماه بستری ارائه ننموده‌است. شاکی در پادگان گروه 11 ... که تشریف آورده بودند، اعلام داشته‌اند: من حدود 22 ساله بودم و این در حالی است که تاریخ تولد ایشان 1334 می‌باشد و اراضی نیز متعلق به منابع طبیعی است و هیچ‌گونه آرم و علائم و نشان مبنی بر آثاری از ارتش و یا میدان تیر باشد، وجود نداشته و یا یافت نگردیده و تمامی اظهارات از سوی نام‌برده و شهود اعلامی بوده است و در پایان به لایحه تقدیمی و گزارش فرماندهی انتظامی شهرستان... و... استناد می‌شود. دادگاه ختم جلسه و رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره --- - 1393/03/21 چنین رای صادرمی‌نماید:

«با عنایت به محتویات پرونده و شکایت اولیه شاکی و مطالبه پرداخت دیه بر صدمات وارده و نظریه پزشکی قانونی و تحقیقات انجام یافته محلی (معاینه محل و تحقیق از افراد) توسط فرماندهی انتظامی شهرستان... و صرف‌نظر از اظهارات متناقض شاکی یا شهود در اعلام تاریخ وقوع انفجار و نحوه انفجار که می‌توانده در اثر گذشت زمان و عدم آشنایی با مهمات و مواد منفجره و بی‌سوادی نام‌بردگان باشد، توجها به اینکه دسترسی به مواد منفجره در سال 1346 برای افراد محال بوده و منطقه اعلامی در کنار منطقه میدان تیر ارتش می‌باشد و برابر گواهی پزشکی قانونی وجود اجسام فلزی متعدد (ترکش) در بدن وی مشهود است که نشان دهنده انفجار ماده جنگی در کنار وی می‌باشد و از طرفی در زمان وقوع حادثه یگان مستقر در منطقه و استفاده کننده از میدان تیر برابر اعلام فرماندهی گروه 11 توپخانه سپاه یکم ارتش بوده است و با گذشت زمان یگان‌ها تغییر و تبدیل به یگان‌های دیگر شدند و دسترسی به مدارک موضوع انفجار به‌لحاظ عدم وجود سابقه مشکل شده‌است؛ فلذا مصدومیت شاکی در اثر انفجار محرز است و توجها به یگان مستقر در منطقه، سازمان ارتش جمهوری اسلامی ایران را به ‌استناد مواد 448 و 449 و تبصره ماده 541 و 635 و 646 و 656 و 571 قانون مجازات اسلامی 1 - به‌پرداخت نصف دیه کامله مرد مسلمان از بابت قطع اندام تحتانی پای چپ از 1/3 ابتدائی، 2 - پرداخت 14 درصد دیه کامله مرد مسلمان از بابت ارش آسیب بافت نرم و نقض عضو پای چپ، 3 - پرداخت 4 درصد دیه کامله از بابت ارش وجود اجسام فلزی (ترکش) در نواحی داخل ران راست، داخل زانوی راست، داخل و قدام ساق پای راست خارج قسمت باقی‌مانده ران چپ و در انگشتان اول و دوم دست راست، 4 - پرداخت چهار درصد دیه کامله مرد مسلمان از بابت شکستگی در قسمت میانی استخوان ترقوه راست، 5 - پرداخت هفت و نیم درصد دیه کامله از بابت ارش محدودیت حرکتی در شانه راست ناشی از شکستگی استخوان ترقوه راست، 6 - پرداخت یک درصد دیه کامله به عنوان ارش از بابت در رفتگی بند انتهایی انگشت دوم دست راست و پرداخت دو سوم از یک سوم از یک دهم دیه کامله مرد مسلمان از بابت در رفتگی بند میانی انگشت سوم دست راست و پرداخت چهارده درصد دیه کامله بابت ارش محدودیت حرکتی انگشتان اول و دوم دست راست در حق شاکی محکوم می‌نمایم. رای صادره حضوری و ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دیوان‌محترم‌عالی‌کشور می‌باشد.

از رای صادره فرمانده گروه 11 توپخانه... و نماینده حقوقی آن در مهلت قانونی تقاضای تجدیدنظر کرده‌اند که پرونده به دیوان‌عالی‌کشور ارسال گردیده و حسب‌الارجاع تحت نظر است. لایحه فرمانده گروه 11 توپخانه در هنگام شور قرائت می‌شود.

رای شعبه دیوان عالی کشور

اساس نقض دادنامه شماره --- - 1392/07/03 شعبه دوم دادگاه نظامی یک استان طی دادنامه شماره --- - 1392/12/18 شعبه --- دیوان‌عالی‌کشور را «عدم فصل خصومت شرعی و قانونی» تشکیل داده‌است، ولی متاسفانه همان‌گونه که در نفی ادعای شاکی، چنین امری مشهود نبوده است، در محکومیت ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز طرق و ادله اثباتی، موضوع ماده 454 قانون مجازات اسلامی، ملحوظ نشده‌است و صرف‌نظر از اینکه قرائن احصائی دادنامه تجدیدنظرخواسته، صرفا در حد «قرینه» بوده و مجموع آنها نیز در شرایط حاضر، موجبات علم قاضی را فراهم نمی‌آورد و آن‌را متعارف نمی‌سازد، اساسا دادگاه محترم به علم قاضی نیز استناد نکرده‌است تا صدور رای تجدیدنظرخواسته مستند شرعی نیز داشته باشد. فلذا رای معترضٌ‌عنه غیرقابل ابرام تشخیص و استنادا به ماده ششم از قانون تجدیدنظر آراء دادگاه‌ها نقض و در جهت ادامه رسیدگی به همان دادگاه محترم مذکور اعاده می‌گردد. موارد نقصی ذیل از باب ضرورت رفع آنها اعلام می‌گردد: الف- تاریخ دقیق حادثه ادعائی شاکی بررسی و تحقیق و اعلام گردد. ب- کروکی محل ادعائی و هم‌چنین واحد و یگان مستقر و یا مرتبط با مکان ادعائی ترسیم و تعیین شود. ج- از منسوبین دو تن از همراهان ادعائی شاکی، ضمن شناسائی آنان، تحقیق و شناسنامه‌های آنان و والدین آنها ملاحظه و تصاویری از آنها در پرونده ضمیمه گردد. د- و در نهایت ماده 254 قانون مجازات اسلامی رعایت و مستند حکم آتی قرار گیرد.

شعبه --- دیوان عالی کشور - رئیس و عضو معاون

سید حسین جعفری - طباطبائی

منبع
برچسب‌ها