نوع انشاء رأی در محق نبون خواهان

صورتجلسه نشست قضایی
تاریخ برگزاری: 1398/02/05
برگزار شده توسط: استان مازندران/ شهر رامسر

موضوع

نوع انشاء رأی در محق نبون خواهان

پرسش

آیا تفاوتی در نوع انشاء محق نبودن خواهان دعوی وجود دارد؟ به عبارت بهتر آیا در انشاء عباراتی چون حکم به بطلان دعوی یا حکم به بی حقی خواهان و یا عدم ثبوت دعوی خواهان تفاوتی وجود دارد؟
آیا می توان از عبارت حکم به رد دعوی برای بی حقی خواهان استفاده کرد؟ آیا انشاء آن فقط پیرامون دعوی اعسار (مندرج در ماده 12 ق.ن.ا.م.م مصوب 1393) است؟

نظر هیئت عالی

با توجه به ماده 1257 قانون مدنی، چنانچه دادگاه پس از ورود در ماهیت امر، حقانیت خواهان را احراز نکند، بنابر مستنبط از ماده 120 ق.آ.د.م و رویه قضایی در دعاوی به خواسته مطالبه وجه نقد یا سایر اموال از اصطلاح «حکم به بی‌حقی» و در سایر دعاوی از اصطلاح «حکم به بطلان دعوا» استفاده نموده و حکم مقتضی صادر می‌نماید و قانونگذار مسامحتاً در ماده 12 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی در خصوص اعسار از عبارت «حکم به ردّ دعوی» استفاده کرده است. در حالی که قرار ردّ دعوا ناظر بر اتخاذ تصمیم نهایی غیر ماهوی است و به لحاظ شکلی دعوای طرح شده را رد کرده است و در صورتی که در ماهیت امر دعوی را نپذیرد حکم به بی‌حقی یا بطلان دعوا صادر و اعلام می‌نماید.

نظر اکثریت

میان دعاوی مالی و غیرمالی متفاوت است. در دعاوی مالی از حکم به بی حقی خواهان استفاده می‌شود ولی در دعاوی غیرمالی حکم به بطلان دعوی صادر می‌گردد.
حکم به رد دعوی در ماده 12 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب 1393 است و در سایر موارد کاربردی ندارد.
حکم به بی حقی اشتباه است چون ممکن است که طرف حق داشته باشد ولی نتوانسته اثبات کند در این خصوص عدم ثبوت دعوی خواهان اصطلاح بهتری است.
ضمناً کاربرد اصل برائت در دادگاه کیفری است و در انشاء آراء حقوقی مرسوم نیست از برائت ذمه خواهان استفاده شود.

نظر اقلیت

وجه تمایز در صدور رأی در اظهار نظر شکلی و ماهوی است در اظهارنظر شکلی از واژه قرار استفاده می‌شود و در ماهوی از واژه حکم استفاده می‌شود. در مجموع قوانین مرتبط با آیین دادرسی مدنی پسوند «رد» در خصوص قرارها ذکر شده است. ولی در ماهوی چنین پسوندی ذکر نشده است.
«رد» یعنی عدم پذیرش، حکم به بطلان یعنی بی اثر بودن ولی عدم پذیرش اصالت دارد و شامل قرار هم می‌شود بنابراین بهتر است در اظهارنظر ماهوی از بطلان دعوی استفاده گردد. عملاً در محاکم هم از واژه حکم به بطلان دعوی و هم حکم به بی حقی خواهان استفاده می‌گردد لذا حکم به برائت ذمه مرسوم نیست. در دیوان عدالت اداری غالبا از اصطلاح حکم به رد دعوی استفاده می‌شود. باید گفت که بطلان رساتر از رد است. مقنن در اعتراض به رأی داور از اصطلاح حکم به بطلان استفاده کرده است. النهایه باید گفت در انشاء محقق نبودن خواهان دعوی حکم به بطلان صادر شود و با اندکی مسامحه از از حکم به برائت ذمه خوانده ولی اصطلاح حکم به بی حقی خواهان و عدم ثبوت دعوی خواهان مرسوم نیست.

نظر ابرازی

فی الواقع دعوی چیست؟ دعوی اختلاف حقوقی بین افراد است که به دادگاه کشیده می‌شود. اصولا دعوی آن چیز طرح شده است. دعوا شکل و قالب است برای طرح یک خواسته. صحبت از دعوی فقط در شکل ممکن است. اگر از شکل گذر شود به خواسته پرداخته میشود. وقتی از شکل ایرادی گرفته شود، قرار صادر می‌گردد ولی اگر دعوی کامل بود دیگر راجع به دعوی بحثی به میان نمی آید و وارد ماهیت یعنی خواسته می‌شود. از این حیث حکم به رد اشتباه است چراکه گفته شد ایراد در دعوی با قرار نگارش می‌گردد.
دعوی که باطل نمی شود. بطلان دعوی اصطلاح درستی نیست و دعوی را نمی شود باطل کرد. اصطلاح بطلان در قواعد عمومی قراردادها است. شاید بتوان نظر داد که قرار بطلان دعوی صادر شود ولی حکم را نمی توان این گونه صادر نمود. البته بطلان دعوی را می توان به بطلان ادعا تعبیر داد. ادعا در بطن دعوی است ولی هیچگاه خود دعوی نیست. البته هر دعوایی حق است. هرکسی دعوایی اقامه می کند ادعای حقی می کند مثل اعتراض ثالث کسی که ابطال رای داور را می خواهد، ادعای حقی دارد بنابراین در انتهای هر تصمیمی راجع به حق سخن می گوییم یا خواهان توان ثابت کردن ندارد یا بر فرض ثبوت ثابت شد، حکم به بی حقی بهترین اصطلاح است. عدم ثبوت دعوا بی معناست. اثبات و ثبوت بخشی از حکم و شکل صدور آن است.

منبع
برچسب‌ها