صدور حکم به تعزیر شاکیه در بزه زنای به عنف

تاریخ دادنامه قطعی: 1393/04/22
شماره دادنامه قطعی: ---

پیام: در صورتی که رسیدگی به بزه زنا در نتیجه شکایت شاکیه بوده و در این خصوص، ادعای عنف و اکراه نموده که یقین بر خلاف آن وجود نداشته باشد، وی مستحق تعزیر نیست.

رای خلاصه جریان پرونده

خانم ب.ک. در تاریخ 1391/05/07 ضمن شکوائیه ‌ای عنوان ریاست دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان اعلام می‌دارد از آقای ف.گ. به جهت تجاوز به عنف و اکراه شاکی می باشم، با توضیح اینکه وی محکوم به پرداخت دیه به مبلغ چهار میلیون(در حق شاکیه) گردیده و با خفت گیری شاکیه به اجبار و اکراه نوشته ای از وی گرفته که 900000 تومان به وی نیز بدهکار است و او که جانش را در مخاطره دیده مجبور به دادن چنین نوشته ای شده. سپس وی را تا 2 شب به اجبار نگه داشته و به وی تجاوز نموده که تقاضای رسیدگی دارد. شکوائیه به بازپرس شعبه دوم آن دادسرا ارجاع گردیده در تحقیقی که آقای بازپرس از شاکیه به عمل آورده اظهار داشته از ف.گ. شکایت دارم به‌ خاطر این‌ که محکوم شده دیه بدهد تهدید می کرد و زنگ می‌ زد و می‌ گفت اگر تو را گیر بیاورم نمی‌ گذارم این پول را بخوری تا اینکه شب پنجشنبه بعد از ساعت 9/5 سر کوچه مرا دید با اسپری فلفلی از ماشین خودش پیاده شد اسپری بر چشم من زد من از حالت عادی خارج شدم با ماشین مرا سوار کرد مرا به سمت جاده جدید آمل برد، بعد از یک ساعت به داخل خانه خودش برد دست و پای مرا بست و دفتری داد گفت هر چه می گویم بنویس، من هم هرچه گفت نوشتم بعد از اینکه از من نوشته گرفت که هیچ ادعائی از او ندارم به من تجاوز کرد گریه و زاری کردم ساعت 2 شب مرا برد و درب خانه پیاده کرد. پس از آن بازپرس پرونده را با توجه به موضوع آن به نظر ریاست دادگستری رسانیده و ایشان نیز رسیدگی به موضوع را به دادگاه کیفری استان ارجاع نموده‌اند دادگاه تحقیقات مشروحی از شاکیه به عمل آورده که نام‌برده ضمن مطالب قبلی اضافه می‌دارد که با متهم همسایه هستند و دو یا سه کوچه فاصله دارند، بارها برای وی مزاحمت ایجاد کرده و چند بار وی را به زور سوار ماشین نموده و کتک می‌ زده و قبلا در حدود سه سال پیش به خواستگاری وی آمده که بخاطر دلایلی از وی فرصت خواسته که بعدا جواب نه به وی داده و این مزاحمت ها ادامه داشته که ناچار از شکایت شده و چون نام‌برده به پرداخت دیه محکوم شده در تاریخ 1391/05/05 که با وی روبرو شده با اسپری فلفلی به چشم وی زده که از حالت عادی خارج و با چاقو وی ‌را سوار ماشین کرده و به سمت جاده آمل برده... با چاقو وی را از ماشین پیاده کرده و با چیزی شبیه طناب دست‌ های وی را بسته و دهنش را گرفته که جیغ و داد نکند و من هم بخاطر اینکه ترسیده بودم گفتم هر چه شما بگوئید گوش می‌ کنم که یک دفتری آورد و گفت هرچه می‌ گویم بنویس من شروع کردم به نوشتن که هر چه به همدیگر بده‌کار شدیم می بخشم رضایت دادم هیچ ادعائی ندارم در صحت و سلامت به سر می‌ برم و من به او 5 میلیون بدهکارم دیه چهار میلیون بود و بعد از اینکه به او نوشته دادم از او خواستم که بروم مادرم تنها در خانه است او گفت تا صبح باید اینجا بمانی نمی گذارم بروی شروع کردم به گریه کردن چاقو گذاشت زیر گلویم و به زور به من تجاوز کرد. در پاسخ این سئوال که از جلو تجاوز کرد یا از عقب پاسخ داده هم از جلو تجاوز کرد هم از عقب بعد مرا آورد سر کوچه مان پیاده کرد.... توضیح داده که باکره نبوده و از شوهرش بعد از یک سال که در عقد وی بوده طلاق گرفته است (تاریخ عقد در سال 87 بوده است). دادگاه در پایان تحقیقات دستور معرفی شاکیه به پزشکی قانونی و دستگیری متهم را داده است. پزشکی قانونی پس از معاینه شاکیه چنین اظهار نظر می‌ نماید: مشارٌالیه باکره نیست در معاینه از دبر خراشیدگی در حال التیام مربوط به حدود یک ‌هفته اخیر در چین مخاطی مشاهده شد که می‌تواند در اثر عبور جسم سخت مانند ورود آلت تناسلی مردانه نعوظ یافته یا خروج مدفوع سفت ایجاد شده باشد. اقدامات مامورین جهت دستگیری متهم منتج به نتیجه نمی‌ گردد تا اینکه در ساعت 13 مورخ 1391/05/17 خانم ط.الف. که وکالت متهم را در پرونده به عهده گرفته وی را به مامورین معرفی می ‌نماید که به دادگاه کیفری استان معرفی می‌گردد در تحقیقاتی که دادگاه در تاریخ 1391/05/18 از متهم به عمل آورده وی که خود را ف.گ. 26 ساله کارگر معرفی نموده اظهار می‌دارد: من با خانم ب.ک. در یک محل زندگی می کنیم و تا حدودی با هم نسبت داریم حدودا سه سال است در محل ما زندگی می کنند مادرم پارسال رفته بود به خواستگاری ایشان و پس از تحقیقات معلوم شد مطلقه می ‌باشد دیگر خودمان را کنار کشیدیم.... در مورد یک پرونده مرا محکوم کرد من واخواهی کردم دادگاه واخواهی مرا رد کرد خانم ب. به من زنگ زد و گفت باید با من ازدواج کنی والّا علیه تو شکایت می کنم. در پاسخ این سئوال که آیا شما با همدیگر به عنوان دوست در بیرون شهر قدم زدید رابطه شما در چه حدی بوده؟ اظهار می‌دارد فقط چند بار من به اتفاق خواهر و دامادم با او داخل ماشین صحبت می کردیم که در مورد خواستگاری بود همراه ایشان دوست او بود داخل شهر با ماشین با همراهان فوق دور می‌ زدیم. دادگاه اتهام زنای به عنف و اخذ نوشته به زور را به متهم تفهیم، در مقام دفاع اظهار می‌دارد من اتهام را قبول ندارم اظهارات این خانم کذب است. در پایان تحقیقات دادگاه قرار آزادی متهم را به قید تودیع وثیقه به وجه الوثاقه مبلغ هفتصد میلیون ریال صادر نموده که به لحاظ عجز از تودیع وثیقه زندانی شده است( 1391/05/18 ) و متعاقب آن در تاریخ 1391/06/01 با تودیع وثیقه مورد نظر در صدور قرار قبولی آن آزاد شده است. دادگاه متعاقب تحقیق از متهم از شاکیه که اظهارات متهم را ملاحظه نموده خواسته تا چنانچه اظهاراتی دارد بیان کند، وی خانم ش.ب. و آقای ع.ب. پدر ش. را به عنوان شاهد معرفی نموده که متهم به آن‌ها گفته زنگ زده و گفته من از ب. نوشته گرفتم می دانستم نمی توانم کاری بکنم و فقط می خواستم از وی نوشته بگیرم تااو را بترسانم و به دوستم (ش.) گفته بیا شهادت بده که ب. با پای خودش آمده منزل و من با او آن کار را کردم و نوشته از او گرفتم در این خصوص از متهم سوال شده وی اظهار داشته من به ش. و پدرش زنگ زدم و گفتم با ب. صحبت کند دست از این کار بردارد آبروی مرا نبرد... از این دو کمک خواستم تا مشکل را حل کنند و صحبت دیگری با آنان نکرده ‌ام دادگاه تحقیق از شهود مذکور را ضروری دانسته و نیز ارتباط تلفنی و پیامکی طرفین را استعلام کرده که خانم ش. اظهار داشته متهم به من زنگ زده و گفته تو دوست ب. هستی برو از او برایم رضایت بگیر.... حدود 4 یا 5 بار برای این قضیه زنگ زد بعد که تلفن می زد گوشی را به پدرم می دادم. آقای ع. پدر خانم ش. اظهار داشته ما 20 سال است که با خانواده ب.ک. آشنا هستیم و رفت و آمد داریم و اما ف. را نمی شناختم ف. 2 یا 3 بار به دخترم زنگ زد که تو با ب. آشنائی داری برو از او برایم رضایت بگیر تا از دیه و غیر دیه بگذرد من وقتی این تلفن ها را مشاهده کردم به دخترم گفتم شماره مرا به او بده تا به من زنگ بزند که ف. به من زنگ زد که شما با خانواده ب. آشنایی دارید بروید برایم رضایت بگیرید من در جواب گفتم باشه و دنبال کار را گرفتم اما خانواده ب. راضی به رضایت در پرونده‌ ها نشدند. اطلاع دیگر ندارم. سپس دادگاه نتیجه استعلام در خصوص پرینت مکالمات و پیامک‌ها را پی‌گیری می‌کند که متعاقب وصول پاسخ مذکور و تصویر پیامک‌ها (جمعا به تعداد 374 برگ) دادگاه وقت رسیدگی مجدد تعیین و شاکیه و متهم و وکیل متهم را جهت ملاحظه پیامک‌ها و استماع پاسخ آن‌ها احضار نموده است. جلسه رسیدگی در تاریخ 1391/11/12 با حضور نماینده دادستان، شاکیه، متهم و وکیل متهم خانم ط.الف. تشکیل گردیده، دادگاه توضیحات آنان در مورد پیامک‌ها که بعضا غیر اخلاقی و مستهجن است استماع و اتهام رابطه نامشروع مادون زنا را به خانم ب.ک. و آقای ف.گ. تفهیم خانم ب. اظهار می‌دارد اتهام را قبول ندارم پیامک‌های ارسالی در نتیجه اجبار وی بوده از من می خواست با وی باشم آقای ف.گ. اظهار می‌ دارد با خانم ب.ک. بیرون می‌ رفتیم به کافی شاپ می رفتیم با هم مکالمه داشتیم و پیامک می فرستادیم. دادگاه پس از اخذ آخرین دفاع نام‌بردگان و دفاعیات وکیل ف.گ. ختم رسیدگی را اعلام و به شرح دادنامه شماره --- - 1391/11/12 به صدور رای مبادرت و با استدلالات منعکس در رای صادره در خصوص اتهام آقای ف.گ. دایر بر زنای به عنف و نیز اخذ سند با اکراه و تهدید حکم بر برائت نام‌برده صادر و اعلام نموده است و در خصوص اتهام خانم ب.ک. و ف.گ. دایر به برقراری رابطه نامشروع غیر از زنا با توجه به اظهارات و اقرار تلویحی متهم ف.گ. و با عنایت به اینکه مفاد عبارات و تعداد پیامک های ارسالی حکایت از وجود رابطه نامشروع فی‌ما بین داشته و عنایتا به دفاعیات غیر موجه متهمین و سایر قرائن و امارات موجود در پرونده با احراز وقوع بزه و انطباق عملشان با ماده 637 قانون مجازات اسلامی دادگاه هر کدام از متهمین را به تحمل 99 ضربه شلاق محکوم، مضافا متهم ف.گ. را به استناد ماده 19 قانون مرقوم و به عنوان تتمیم حکم به اقامت اجباری در... به مدت شش ماه محکوم می‌ نماید. حکم صادره حضوری و قابل تجدیدنظر ظرف بیست روز در تاریخ ابلاغ در دیوان عالی کشور توصیف شده است و متعاقب صدور و ابلاغ رای به طرفین هم خانم ب.ک. و هم آقای ف.(با وکالت خانم ط. الف.) تجدیدنظر خواهی به عمل آورده‌ اند و پرونده جهت رسیدگی به تجدیدنظر خواهی آنان به دیوان عالی کشور ارسال که پس از وصول حسب الارجاع در این شعبه مطرح و اینک در دستور کار قرار گرفته است.

رای شعبه دیوان عالی کشور

در خصوص تجدیدنظر خواهی خانم ب.ک. و نیز تجدیدنظر خواهی آقای ف.گ. با وکالت خانم ط.الف. نسبت به دادنامه فوق صادره از دادگاه کیفری استان؛ اولی به عنوان شاکیه نسبت به قسمتی از دادنامه که بر برائت آقای ف.گ. از حیث اتهام زنای به عنف و اخذ سند به اکراه و تهدید صادر گردیده و هم به عنوان محکومٌ‌ علیها که به اتهام برقراری رابطه نامشروع به تحمل 99 ضربه شلاق تعزیری محکوم گردیده است و دومی به ‌عنوان محکومٌ‌ علیه نسبت به قسمتی از دادنامه که مشعر است بر محکومیت وی به اتهام برقراری رابطه نامشروع دون زنا به تحمل 99 ضربه شلاق تعزیری و تحمل شش ماه اقامت اجباری در.. اولا:در قسمت اعتراض شاکیه به رای برائت صادره در خصوص اتهام آقای ف.گ. به زنای به عنف و اخذ سند با تهدید و اکراه و نیز در قسمت اعتراض آقای ف.گ. با وکالت خانم ط.الف. نسبت به حکم محکومیت خود به شرح فوق الاشعار نظر به اینکه اعتراض موثر و موجهی از ناحیه تجدیدنظر خواهان که نقض رای در قسمت های مزبور را ایجاب نماید به عمل نیامده و رای صادره در این قسمت ها با توجه به محتویات پرونده و دلایل موجود در آن و موافق با موازین شرعی و قانونی صادر گردیده بلا اشکال تشخیص و ضمن ردّ تجدیدنظر خواهی تجدیدنظر خواهان مستندا به بند الف ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری رای در قسمت های یاد شده تایید و ابرام می‌ گردد. ثانیا: در قسمت تجدیدنظر خواهی خانم ب.ک. نسبت به حکم محکومیت خود نظر به اینکه پرونده در نتیجه شکایت مشارٌالیها تشکیل گردیده و چه در بحث زنا و چه در بحث رابطه نامشروع ادعای عنف و اکراه نموده که یقین بر خلاف آن وجود ندارد. مشارٌالیها مستحق تعزیر نبوده و با توجه به مقررات ذیل ماده 637 قانون مجازات اسلامی فقط اکراه کننده در این خصوص تعزیر می‌شود و لذا تجدیدنظر خواهی در این قسمت وارد است و رای محکومیت خانم ب.ک. به استناد شق 1 بند ب ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض بلا ارجاع می‌گردد، مقرر می‌دارد پرونده به دادگاه صادر کننده رای اعاده گردد این رای قطعی است.

شعبه --- دیوان عالی کشور - رئیس و عضو معاون

محمد علی کریم‌پور - اکبری

منبع
برچسب‌ها