تاریخ دادنامه قطعی: 1394/03/23
شماره دادنامه قطعی: ---
پیام: از جمله شرایط اثبات رجوع زوجه به مابذل این است که رجوع باید به دفترخانه طلاق با کیفیت قابل قبول به صورت مکتوب یا نزد افراد ذیصلاح اعلام شده باشد و یا به طور مکتوب به اطلاع زوج برسد.
وکیل مدافع خانم ص. الف. طی دادخواستی به طرفیت آقای ع. ی. به خواسته اثبات رجوع زوجه به مهریه و اثبات رجوع زوج (خوانده) به زوجه در ایام عده و الزام خوانده به ثبت واقعه رجوع به انضمام مطالبه کلیه خسارات دادرسی تقدیم نموده که به تاریخ 1392/11/05 به شعبه --- دادگاه خانواده اصفهان ارجاع گردیده و در آن اینگونه به شرح خواسته پرداخته:...موکله در تاریخ 1384/06/11 طبق سند شماره..... دفترخانه.... اصفهان به عقد دائم خوانده دعوی درآمده لیکن در تاریخ 1392/05/18 طبق سند طلاق.... دفتر ثبت طلاق شماره....اصفهان از همسر دائمی خود پس از بذل مهریه و سایر حقوق قانونی خود طی طلاق خلع متارکه نموده اما قبل از انقضای مدت عده و در مدت کمتر از حدود یک هفته به صداق خود نزد زوج رجوع نموده و اعلام داشته که تقاضای مابذل خود را دارد در مقابل هم زوج در ایام عده به ایشان رجوع نموده و مجدد اقدام به زندگی زناشویی داشته و حسب گواهی گواهان ثبت واقعه رجوع را به موکله وعده می داده است لذا با توجه به رجوع موکله به صداق خود در ایام عده و متقابلا رجوع زوج (خوانده) به زوجه تقاضای صدور حکم شایسته را دارد... (ص 8 ) در این خصوص به گواهی تنی چند از گواهان که در ذیل دادخواست اسامی ایشان آرا آورده استتناد جسته است. پس از ارسال نسخه ثانی دادخواست و ضمائم آن به آدرس خوانده نامبرده نیز آقای ع.الف. ش.ش. را به وکالت خود برگزیده و در لایحه ائی نسبتا مشروح به رد ادعای وکیل خواهان بدوی پرداخته است. و خلاصتا ابراز داشته وقوع طلاق فی ما بین زوجین ناشی از ایجاد رابطه نامشروع توسط زوجه بامرد اجنبی بوده که نهایتا در شعبه --- دادگاه کیفری استان اصفهان به موجب دادنامه --- - 920 مورخ 1392/04/18 منجر به محکومیت مشارالیها به شلاق به 70 ضربه گردیده که به در پی شکایت زوج از زوجه و فردی به نام ح. ر. ق. میباشد و این حکم در دیوان عالی کشور به قطعیت رسیده است. (ص 14 رونوشت دادنامه مذکور) لذا بعد از وقوع این رسوایی در یک روستای کوچه به نام.... محل زندگی زوجین با وجود چنین اوضاع و احوالی ایا امکان دارد که موکل پس از طلاق دوباره خواسته باشد به چنین ازدواجی رجوع کند و خواهان بازگشت به زندگی قبلی باشد؟! پس ازآن در رد چنین ادعایی مواردی را به عنوان دلیل متذکر شده: 1 - هیچ دلیلی دال بر رجوع خواهان به مابذل در زمان عده ارائه نگردیده است چنانچه خواهان قصد رجوع به مابذل خود را می داشت میبایست در فرجه شرعی و قانونی زمان عده دادخواست مبنی بر رجوع به مابذل و یاحتی مطالبه مابذل ارائه می نمود. یا حداقل به گونه ایی قانونی و قابل اثبات مراتب رجوع به مابذل در فرجه عده را به اثبات می رساند نه اینکه با گذشت دو سال از موضوع طلاق با معرفی چند شهود که تمامی از بستگان و دوستان خانوادگی خواهان میباشد. خواستار اثبات رجوع خویش به مابذل و علاوه بر آن خواهان اثبات رجوع موکل به زوجه باشد. 2 - مطابق ماده 1149 قانون مدنی رجوع به هر لفظ یا فعلی حاصل میشود که دلالت بر رجوع کند مشروط بر اینکه مقرون به قصد رجوع باشد. موکل کدام فعل یا لفظی را در خصوص خواهان (زوجه) به کار برده است؟... حسب اظهارات موکل، خواهان حتی قبل از طلاق... به خانه پدری خود رفته بود... و هیچ خلوت و حتی مراوده عادی هم با خواهان نداشته.. 3 - پس از انجام جرم یاد شده و رفتن خواهان به خانه پدری فرزندان مشترک نزد خواهان بوده اند و چند صباحی هم بعد از ثبت طلاق، به علت شرایط روحی و روانی فرزندان مشترک آنها نزد خواهان باقی مانده اند و موکل جهت ملاقات فرزندان و آوردن آنها هر چند روز یکبار به درب خانه پدری خواهان می رفته و فرزندان مشترک (دو دختر خردسال 4 و 7 ساله) را به خانه خود که در روستای مجاور است می آورده است. در دنباله متذکر میگردد: در دادخواست ارائه شده ادعا شده است کمتر از یک هفته بعد از طلاق خواهان به صداق خود رجوع و زوج هم در ایام عده به ازدواج (زوجه) رجوع نموده است و مجددا اقدام به زندگی زناشویی داشته و حسب گواهی گواهان ثبت واقعه رجوع را به موکله (خواهان) وعده می داده است. اولا کدام عقل و منطقی قبول می کند کمتر از یک هفته پس از ارتکاب جرم.. موکل دوباره با زوجه خطاکار خود سر زندگی مشترک برگشته باشد...؟ ثانیا: از زمان وقوع جرم تاکنون خواهان (زوجه) در منزل پدری و موکل (زوج) در منزل خود در روستای همجوار به سر می برده است. ثالثا: بنا به اظهارات در دادخواست گواهان می خواهند که وعده دادن موکل به خواهان در مورد ثبت واقعه رجوع را گواهی دهند که این موضوع با اصل واقعه رجوع در تناقض است. چرا که واقعه رجوع که امری درونی و عموما در خلوت زندگی زناشویی اتفاق می افتد را چگونه هشت نفر شاهد که بعضا ارتباط فامیلی هم ندارند در جریان بوده و قصد ادای شهادت بر آن را دارند؟! و النهایه اینکه اگر موکل رجوع نموده بود دیگر ازدواج مجدد نمی نمود و اکنون سر زندگی باهمسر جدید خود نبود و به سر زندگی قبلی خود باز می گشت و مطابق قاعده (السینه اعلی المدعی و الیمین علی من انکر) تقاضای رد دعوی خواهان را نموده است. (ص 15 تا 20 ) در اولین جلسه دادرسی به تاریخ 1393/02/10 که با حضور طرفین و وکلای ایشان تشکیل میگردد زوجه (خواهان)ابراز می دارد: خواسته ام به شرح دادخواست تقدیمی است، با این توضیح که ما نه سال پیش ازدواج کردیم و دارای دو فرزند به نامهای ف. 7 ساله و ن. 4 ساله می باشیم ما در تاریخ 1391/05/18 به صورت توافقی طلاق گرفتیم و من کل مهریه ام را به همسرم بذل کردم لازم به ذکر است ما اصلا قصد طلاق نداشتیم و با توجه به اینکه همسرم به من تهمت زد و به من گفت بیا به صورت توافقی طلاق بگیریم تا خانواده من دیگر نتوانند حرفی بزنند و سپس به همدیگر رجوع می کنیم. لازم به ذکر است در طول زمان عده ما با همدیگر بودیم و حتی همه جا با همدیگر می رفتیم، وقتی همسرم شب در منزل می ماند تمکین خاص نیز صورت می گرفت من چند روز بعد به همسرم اعلام کردم که من از بذل مهریه رجوع کردم و ایشان نیز قبول کرد و به زندگی مشترک ادامه دادیم. در این خصوص نیز شهود وجود دارد. لذا تقاضای ثبت واقعه رجوع در 1391/05/22 را دادیم. خوانده در پاسخ می گوید: ادعای همسرم واهی است. لازم به ذکر است که همسرم با شخصی اقدام به رابطه نامشروع کرد و بعد ازاینکه من متوجه موضوع شدم او راطلاق دادم و همسرم نیز مهریه اش را بذل کرد، ایشان آبروی خانوادگی ما را برد. حکم محکومیت وی نیز صادر شد و من مجبور شدم با داشتن دو بچه او را طلاق دهم. در خصوص رجوع باید عرض کنم ادعای همسرم واهی است. ایشان بعد از طلاق اصلا در خصوص مهریه حرفی نزد و من عرفا شاید در هفته دو بار می رفتم و بچه ها را ملاقات می کردم، اصلا رابطه زناشویی با همدیگر در این مدت نداشتیم و من از طلاق رجوع نکردم. من سال گذشته اقدام به ازدواج مجدد کردم و زندگی خوبی دارم و ایشان با طرح دعوی متعدد مخل زندگی من شده است. من بعد از طلاق هیچ شبی در منزل زوجه نبودم. وکیل خوانده اظهارات خود را به شرح لایحه تقدیمی عنوان داشته است و وکیل خواهان (زوجه) ابراز داشته: رجوع یک حقی است که در هر زمان قابل مطالبه است از نظر عرف تمکین خاص دلیل بر اثبات رجوع نیست و گاها رجوع باابراز احساس کلامی واقع میشود کلیه شهود شاهد تمکین خاص نبوده اند اما ارتباط زناشویی از نحوه رفتار و برخورد ارتباط جسمی دو طرف گواه موضوع بوده است. (ص 21 تا 23 ) در جلسه دیگری که در تاریخ 1393/05/11 برگزار شده (با حضور طرفین و وکلای ایشان) دادگاه قرار استماع شهادت شهود را صادر و خطاب به خواهان می خواهد چنانچه مطلبی دارد بیان کند که اظهار میدارد: به شرح جلسه قبل است و خوانده می گوید اظهارات شهود را قبول ندارم و وکیل زوجه بیان داشته علاوه بر سه نفر شهود حاضر 17 نفر به عنوان شاهد داریم که بعد از طلاق زوجین باهمدیگر زندگی کردند و در صورت نیاز آنها حاضر به شهادت هستند. وکیل خوانده در پاسخ می گوید: موکل اظهارات شهود را قبول ندارد و رابطه خویشاوندی بین شهود و زوجه وجود دارد. در حالی که رجوع در طلاق بائن شرایط خاصی دارد و مهمترین آن اینست که زوجه به مهریه رجوع کرده باشد و سپس زوج از طلاق رجوع کند و هیچکدام از شهود شهادت بر رجوع از مهریه نداده اند. آقای ح. م. د. فرزند غ. 045 ساله که شوهر خواهر زوجه میباشد می گوید: حدودا چهل روز بعد از اجرای صیغه طلاق من متوجه موضوع شدم آقای ع. ی. گفت که این طلاق صوری است و ما طلاق گرفتیم که جرم کسی که با زوجه رابطه داشته سنگین تر شود و بعد آقای ی. گفت من زن و بچه ام را دوست دارم و بارها من دیدم آقای ی. به منزل زوجه می آمد و شبها نیز می ماند و حتی آقای ی. نیز بارها زوجه را به منزل خودش می برد و خود اقای ی. گفت من دارم با زن بچه ام زندگی می کنم و ما طلاق نگرفتیم... (ص 26 ) آقای م. م. فرزند ع. 49 ساله که دایی زوجه (خواهان) میباشد با اتیان سوگند ابراز داشته: من دو ماه بعد از طلاق آنها متوجه شدم که زوجین از همدیگر طلاق گرفته اند. بعد من متوجه شدم آقای ع. ی. باهمسرش رفت و آمد دارد و من به او تذکر دادم که شما به همدیگر محرم نیستید و لیکن آقای ی. به من گفت من زنم را دوست دارم و لیکن خانواده من با او مخالف هستند و من بارها دیده ام که آقای ی. به منزل زوجه رفت و حتی ایشان را به دکتر برود و حتی بارها خود آقای ی. همسرش را به منزل خودش برد و من با چشم خودم دیدم که آنها با همدیگر بودند. (ص 28 ) خانم ل. الف. ی فرزند غ. 19 ساله که زن برادر خواهان میباشد اینگونه شهادت داده است: من یکی دو ماه بعد از طلاق متوجه شدم که زوجین از همدیگر طلاق گرفته اند ولیکن آنها با همدیگر ارتباط داشتند حتی در اواخر مهرماه 1391 من آنها را به منزلم دعوت کرده بودم که آنها به منزل ما آمدند و حتی در منزل پدر شوهرم نیز یکبار آنها را با همدیگر دیدم... (ص 29 ) النهایه دادگاه ختم رسیدگی را اعلام داشته و به موجب دادنامه --- - 930 مورخ 1393/05/21 بعد از شرحی از اظهارات طرفین و شهود در جلسات دادرسی اینگونه اتخاذ تصمیم نموده است:...دادگاه با توجه به اظهارات خواهان و گواهان وی در جلسه ی دادرسی و با توجه به دفاعیات بلاوجه خوانده و وکیل وی در جلسه دادرسی مستندا به ماده 20 قانون حمایت خانواده صموب 1391 و همچنین مواد 229 و 230 قانون آیین دادرسی مدنی دعوی خواهان محرز و حکم به احراز رجوع زوجین از طلاق و مهریه در تاریخ 1391/05/22 صادر و اعلام میگردد و خوانده مکلف به ثبت واقعه رجوع در تاریخ 1391/05/22 میباشد. (ص 31 ) در دفتر دادگاه دادنامه به وکیل خوانده به تاریخ 1393/06/22 ابلاغ گردیده که در لایحه ائی به پیوست دادخواست از آن تجدیدنظرخواهی خود را اعلام و به تاریخ 1393/07/03 به ثبت رسیده است می گوید: نوع طلاق رجعی نیست که به هر فعل و گفتار از طرف زوج رجوع محقق شود.. رجوع در این نوع طلاق (خلع بائن) تحت شرایط خاص زوج و زوجه میتوانند رجوع کنند که مهمترین آن عبارت است رجوع اولا از طرف زوجه صورت گیرد و ثانیا، رجوع در ایام عده باشد. ثالثا رجوع به ما بذل باشد (مهریه و حقوق مالی زوجه) و بنا بر نظر قاطبه مجتهدین، باید یا تمام مهریه پرداخت و یا حداقل قسمتی از آن پرداخت شده و برای ما بقی وعده پرداخت گذاشته شود و پس از بوجود آمدن این شرایط مرد حق رجوع به همسر خود را داشته و میتواند بر رجوع زوجه به مابذل صحه گذارده و با قبول شرایط و انجام آن برخی از شرایط به نکاح و به همسر خود رجوع نماید. حال با توجه به اینکه طلاق از نوع خلع نوبت اول بوده است و در تایید اظهارات فوق و بنا بر فتوای مشهور فقها از جمله نظریه ی حضرت امام (ره) در مسئله 17 و 16 کتاب خلع و مبارات تحریرالوسیله که اشعار میدارد (طلاق خلع بائن است یعنی در ایام عده رجوع در آن نیست لیکن در خصوص این طلاق (بائن) فرقی با طلاقهای بائن دیگر دارد و آن این است که اگر زن در بذل خود رجوع کند البته مادامی که در عده است چنین حقی دارد) مع الوصف در طلاق خلعی مرد حق رجوع ندارد مگر اینکه زن به ما بذل در زمان عده رجوع نماید و سپس مرد به طلاق رجوع نماید در حالی که در ما نحن فیه زوجه حدود 3 سال پس از اتمام زمان عده با ثبت دادخواست حاضر قصد به اثبات رساندن امر واهی را دارد. مطالب فوق الذکر بر فرض صحت ادعای زوجه دائر بر با هم بودن و همه جا با هم رفت و آمد داشتن دلیل بر رجوع به طلاق محسوب نمی گردد....هیچگاه در جلسه دادگاه از ایشان سوال نشد نحوه رجوع شما به ما بذل چگونه بوده است آیا این رجوع به ما بذل و مطالبه مهریه را از طریق مراجع ذیربط قضایی مثلا با دادخواست مطالبه مهریه و یا ارسال اظهارنامه رسمی مبنی بر رجوع از ما بذل انجام داده اند یا تنها به صورت لفظی بیان نموده اند.. اگر واقعا رجوع به ما بذل داشته و در ایام عده این مهم حادث گردیده چرا حدود 3 سال بعد از آن اقدام به تقاضای ثبت رجوع نموده اند. چرا در طی این مدت حتی یکبار چه از طریق مراجع قضایی راهکارهای آن از جمله ارسال اظهارنامه چهاز طریق عرفی و عامیانه مانند تقاضای مطالبه مهریه و.. در حضور چند شاهد عادل این رجوع را به منصه ظهور نگذارده؟!.... وکیل خواهان بدوی (تجدیدنظر خوانده) در لایحه ائی متقابلا اینگونه پاسخ داده است: موکله در سال 1391 بدنبال مساله ای نامعلوم که برای او انجام شده ناخواسته درگیر موضوعی شد که نهایتا منجر به ضرر حیثیتی برای وی گردیده به دنبال آن خوانده دعوی (همسر سابق ایشان) پس از آنکه موکله را که بی سواد و فردی بسیار ساده است را طلاق می دهد و در آن پرونده اعلام رضایت می کند و ابتدا امر رضایت اعلام شده پذیرفته میشود اما از باب جنبه عمومی جرم موجب ادامه رسیدگی گردیده در همان زمان خوانده به موکله درخواست اظهار دو مطالب را بیان میدارد اولا اقرار به عمل برای اینکه به او اظهار میدارد با اینکار من می خواهم از این فرد که وارد منزلمان شده انتقام بگیرم و دوم اینکه بیا تو را طلاق بدهم تا خانواده ام آرام شوند و این عمل صوری است بعد دوباره ازدواج می کنیم. موکله با اعتمادی که به خوانده داشته است موضوع را قبول می کند بی خبر از این مطلب که این موضوع برای این مطلب است که موکله را بدون حقوق قانونی اش طلاق بدهد. چگونه عقل سلیم قبول می کند فردی که همسرش اقرار به خیانت به او نموده است به او رضایت دهد و اعلام گذشت کند غیر از اینکه اساسا اعتقاد داشته باشد که همسر او فرد وفاداری است و خیانتی انجام نداده است.. چند مطالب و نکته در این بین حائز اهمیت است:...اولا طلاق صوری بوده است، ثانیا علاوه بر موکله سایر گواهان هم م. ت. به خوانده مراجعه کرده و اعلام داشته اند که همسرت مهریه اش رامطالبه می کند و ایشان به همگی آنها اعلام داشته مهریه اش را خواهم داد ما که از هم طلاق نگرفته ایم و زن و شوهر هستیم و حتی تا این اواخر که ایشان هنوز ازدواج نکرده بود وعده پرداخت و بازگرداندن همسرش به زندگی مشترک را می نمود تا اینکه مجددا ازدواج و همه چیز را کتمان مینماید و به همین دلیل بوده است که ایشان شبانه روز در منزل پدری خود زندگی می کرده و با همسرش به صورت نزدیک رابطه داشته است. که این امر به گواهی شهود حاضر در جلسه و هفده نفر دیگر که بدلیل ضیق وقت دادگاه اخذ شهادت از آنان را ضروری ندانسته است. در مقابل ایراد وکیل تجدیدنظر خواه اشاره به منطوق قانونی را راهگشا می داند، زیرا برابر ماده 1149 قانون مدنی رجوع، با لفظ یا فعل حاصل میشود، اما ایشان در لایحه خود بدنبال افرادی می گردند که شهادت بر عمل مواقعه فی ما بین زوجین را شهادت دهند زمانی که مقنن تا این حد قائل به موضوع شده که حتی لفظ را دلالت بر قصد رجوع می داند چگونه معاشرت میان دو نفر تا این حد گواهان تصدیق کرده اند نمی تواند دلالت بر رجوع داشته باشد. از طرف دیگر دادگاه محترم از موکله و شهود در خصوص رجوع به ما بذل تحقیق نموده و ایشان هم مراتب را تصدیق داشته و در مقابل هنگامی که زوجه از زوج تمکین عام و خاص مینماید در واقع شرایط نکاح را به صورت قبل پذیرفته اند که زوجه اجازه رجوع به زوج را می دهد... (ص 43 تا 45 ) با ارجاع پرونده به شعبه --- دادگاه تجدیدنظر در جلسه فوق العاده اخذ توضیح از طرفین را راجع به رجوع به ما بذل و رجوع زوج را ضروری دانسته لذا دستور تعیین وقت و دعوت از طرفین و وکلای آن را صادر نموده است. (ص 48 - 1393/08/19 ) در تاریخ 1393/10/21 در وقت مقرر جلسه با حضور اصحاب دعوی و وکلای ایشان تشکیل میگردد و وکیل تجدیدنظرخواه در توضیح خواسته موکلش برآمده و رای صادره از شعبه --- را بنا به دلایلی که در پیش گفته شد و در صورتجلسه نیز تکرار کرده بر خلاف موازین دانسته است و با توجه به اینکه اصل طلاق به علت ارتکاب جرم از سوی زوجه بوده است و شهود نیز مسئله رجوع را به هیچ وجه مورد گواهی قرار نداده اند تقاضای نقض دادنامه صدور حکم شایسته را نموده است. و ایضا وکیل تجدیدنظرخوانده به تکرار مطالب در لایحه تقدیمی پرداخته و اضافه مینماید: زوج از اعتمادی که زوجه به او داشته سوء استفاده نموده و بعد از طلاق توافقی در حدود کمتر از یک هفته به زوج برای دریافت مهریه خود رجوع می کند و به کرات به نامبرده اعلام میدارد که تکلیف مهریه من چه میشود من مهریه خود را می خواهم و ابتدا تا یکماه موضوع طلاق از خانواده موکله مخفی بوده اما پس از آنکه افشاء میشود با توجه به رابطه و مراوده بسیار نزدیک زوج به منزل پدری و خانواده زوجه چندین جلسه برگزار حتی دائی زوجه به زوج رجوع کرده که باید تکلیف مهریه این دختر را مشخص بکنید. ایشان هم مرتبا پاسخ می داده است من که طلاق نداده ام و نمی خواهم طلاق بدهم و در حال حاضر هم با همسرم داریم زندگی می کنیم و حتی مدتها پس از پایان دوره عده نیز ایشان با هم زندگی می کردند تنها بهانه زوج هم این بود که من باید با خانواده ام صحبت کنم تا این رجوع علنی و ثبت شود... دادگاه خطاب به زوجین (طرفین) می پرسد آیا تمایل دارید با توافق موضوع را حل و فصل کنید؟ خام ص. الف. اظهار میدارد من مهریه ام را می خواهم و آقای ع. ی. اظهار میدارد اگر به صورت کمکی باشد از وکیل سوال می کنم و می گویم ولی زوری خیر وکیل او اظهار میدارد هر گونه نظر خودش باشد. و سپس دادگاه برای روشن شدن واقعیت امر سوالاتی را از طرفین مینماید از زوجه می پرسد: چه تاریخی صیغه طلاق را جاری کردید و چه زمانی به مهر رجوع کردید؟ ج: همان روز که دادگاه حکم صادر کرد 1391/05/18 رفتیم دفتر طلاق و دو نفری رفتیم دفتر طلاق و صیغه را جاری کردند البته امضا گرفتند و شماره تلفن منزل بابای من را گرفتند و گفتند دو روز دیگر زنگ می زنیم و بله را می گیریم و صیغه طلاق خوانده میشود و دفترچه طلاق را می فرستیم در خانه ولی در خانه اقای ع. ی. فرستاده بودند و بعد با اصرار برادرم از ایشان گرفتند و دفتر طلاق نرفتم که رجوع راثبت کنم و چهار روز بعد از آن که رفته بودم دفتر طلاق به این آقا گفتم و می آمد منزل پدرم که بچه ها را ببیند من به او گفتم حالا که مرا اینجا گذاشته اید من مهریه ام را می خواهم گفت من تو را طلاق نداده ام فقط می خواهم با پدرم صحبت کنم و بعد میآیم سر زندگی تا سه ماه گذشت و سه ماه که می آمد منزل پدرم مثل زن و شوهر بودیم و با هم همه جا می رفتیم و وقتی منزل پدرم می آمد شب می ماند و با هم بودیم. دادگاه: با وجود آنکه پرونده کیفری داشتید و با هم اختلاف داشتید چگونه به منزل پدری شما می آمد و حتی شب آنجا می خوابید و ارتباط زناشویی داشتید؟ چون خیلی به او اعتماد داشتم و به من گفته بود به خانواده ات نگو که طلاق گرفته ای تا رویم بشود بیام و من نگفته بودم و گفت نگو تا پرونده کیفری بسته شود و می آمد و می رفت و دو ماه بعد خانواده ام فهمیدند و برادرم یک ماه بعد فهمید. دادگاه: با وجود آنکه یکماه بعد برادر شما فهمیده بود چطور اجازه می داد این آقا منزل پدرتان بیاید؟ چند سری برادر بزرگم و دائی ام جلو او را گرفتند و گفتند اگر طلاق دادهای چرا اینجا می آیی و گفت طلاق نداده ام و می گفت دفترچه طلاق را نشان پدرم بدهم تا آب از آسیاب بیافتد و بیایم زنم را ببرم و بعد که سه ماه گذشت آمد بچه ها را برد و دیگر نیامد.. دادگاه: زمان رسیدگی به پرونده کیفری رابطه نامشروع خانواده شما خبر نداشتند؟ فهمیده بودند ولی طلاق را چون ایشان گفته بود نگو نگفتم. دادگاه: چرا دفتر طلاق نرفتید رجوع را ثبت کنید؟ راستش همان روز که دادگاه حکم طلاق را داد به قاضی گفتم ایشان می خواهد رجوع کند و می گوید بخاطر بچه ها می خواهم یک جای دیگر پیدا کنیم و برویم زندگی کنیم و ایشان آمد مرا کشید و برد بیرون دادگاه...چرا شما را برد بیرون؟ چون می خواستم راهنمایی بگیرم..مگر این آقا دیوانه بود که بعد از پرونده کیفری رابطه نامشروع پیگیر طلاق باشد و شما هم مهریه خود را بذل کنید و باز بگوید می خواهم با شما زندگی کنم؟ من اینجوری برداشت نمی کنم ولی به حرفهای او اعتماد داشتم بعد از آنکه به شوهر سابق خود گفتید من رجوع کردم چگونه باچه عبارتی گفتید؟ و او چه جوابی داد؟ گفتم مهریه مرا به من بده و تا موقعی منزل پدرم هستم بده و بعد برگشتیم خانه مهر را می بخشم که با هم زندگی کنیم و گفتند طلاق نداده ام و مهریه ندارم بدهم. مهریه شما چه چیزی بود که می خواستی فوری بگیرید و بعد به او بدهید؟ دویست و بیست سکه و دو دانگ خانه گفت چیزی ندارم که بفروشم بدهم گفتم حداقل یک امضا بده و حاضر بودند عادی امضا بدهند ولی محضری حاضر نبودند. اگر حاضر بود عادی امضا بدهد،چرا عادی نگرفتید؟ گفتم حتما فایده ندارد و امروز و فردا می کرد و هر وقت حرف مهریه می شد چهار پنج روز می رفت و دیگر نمی آمد بچه ها را ببیند..اگر این آقا دو فرزند مشترک را به شما بدهد از این پرونده صرفنظر می کنید؟ اگر بدهد و خرج آنها را هم بدهد دیگر مهریه نمی خواهم و وکیل او اظهار میدارد طلاق هم بدهد.. آقای ع. ی. می گوید حاضر نیستم. س: همان روز که رفتید دفتر طلاق صیغه طلاق و خوانده شد و یا گفت بعدا می خوانیم و فقط شماره زد و گفت بروید؟ صیغه طلاق چون این خانم عادت ماهانه داشت و گفت کی پاک میشود و گفت پس دو روز دیگر زنگ بزن و خبر بده...خودش زنگ زده بود خانم ص. الف. اظهار میدارد آنروز که رفتیم دفتر طلاق شب قبل این آقا منزل ما بود و عمل زناشویی انجام دادیم و من به دفتر طلاق گفتم و شماره را گرفت و گفت تماس می گیرم و حرف عادت زنانه اصلا نبود. دادگاه اینکه شب قبل نزدیکی داشته باشید موجب نمی شود که صیغه طلاق جاری نشود؟ من نمی دانم. دادگاه: آقای ع. ی. این خانم می گوید وقتی به شما گفته مهریه ام را می خواهم گفته اید من شما را طلاق نداده ام و وقتی پدر و مادرم را راضی کردم شما را می برم؟ اصلا این حرفی که ایشان می زند با عقل جور در نمی آید و اصلا به من نگفت من مهریه ام را می خواهم و بعد از دو سال می گوید و اگر گفته بود خودش نباید می رفت اقدام می کرد. خانم ص. الف. اظهار میدارد بخاطر پرونده کیفری دادگاه و پاسگاه می رفتیم و اصلا منکر مهریه نبودم و سمج نمی خواستم پای آن بایستم ولی وقتی بازی داد سمج شدم که پرونده را پیگیری کنم. آقای ع. س. اینکه این خانم می گوید منزل آنها رفت و آمد داشتید و حتی شب آنجا می خوابیدید قبول دارید؟ بی خود میگوید برای دیدن بچه ها در حد نیم ساعت می رفتم و سر به بچه ها می زدم و بچه ها را می دیدم و می آمدم و چیزی هم نمی خوردم... (مطلعین و شهود) اینها اعضا خانواده او هستند یکی هم ریش (.....) من است که از یک روستای دیگر است و سال تا ماه او را نمی دیدم. دادگاه: این خانم می گوید شما به او گفته اید به کسی نگوید و خانواده او مدتی خبر نداشته اند که شما با طلاق جدا شده اید و می خواسته اید جای دیگر منزل تهیه کنید و او را ببرید قبول دارید؟ چطور خانواده او نفهمیدند که چرا در این خانه بوده است و چند وقت است که آنجا افتاده بوده چطور نفهمیدند همینکه پرونده کیفری پیدا شد رفت خانه پدرش و چطور خانواده او نفهمیدند.. هشتم ماه رمضان پاسگاه محل شکایت کردم در مورد رابطه نامشروع و پاسگاه پرونده را تنظیم کرد و همان روز آن آقا را گرفتند و فردای آن آمدیم دادسرا و پرونده را تحقیق کردند و بعد هیجدهم ماه رمضان بحث طلاق توافقی مطرح شد و خانواده او نبودند از خانواده من پدرم و دائی ام بودند که به عنوان شاهد طلاق و داور طلاق بودند و بعد هم حکم طلاق را از دادگاه گرفتیم و حکم شلاق بعد از طلاق صادر شد. حدود یک سال و نیم شاید بیشتر گذشته بود. دادگاه خطاب به خانم ص. الف. با وجود آنکه این آقای پرونده کیفری رضایت نداده بودند چطور شما قبول کردید مهریه خود را ببخشید و طلاق بگیرید نمی دانم چون گفت می آیم می برم قبول کردم که حداقل مهریه ام را به من برگرداند. دادگاه خطاب به آقای ی. شما گفتید که مهریه را نمی دهم و اصلا طلاق نداده ام؟ اگر طلاق نداده بودم که دنبال طلاق نمی رفتم.. یادم نیست که قبل از رای پرونده کیفری ازدواج مجدد کردم یا بعد از آن ولی می دانم در جریان بود.. من با این خانم تماس تلفنی نداشتم چون آنقدر ازاین خانم سرد شده بودم که فقط برای این دو تا بچه تماس تلفنی نمی گرفتم و برای بچه ها حضوری می رفتم و اصلا تلفن نزدم و فقط برای بچه بود دکتر هم که می رفتم بچه ها را می بردم و خودم می بردم. وقتی این زن گفت مهریه ام را می خواهم شما چه جوابی دادید؟ چه بگویم نیامد به من بگوید.. روزی که ابلاغ برای من آمد فهمیدم..دادگاه از خانم الف. می پرسد چرا برای رجوع و مهریه زودتر دادخواست ندادید؟ فکرهایم را که کردم به این نتیجه رسیدم که برگردم با دو تا بچه با او زندگی کنم و حداقل بتوانم مهریه ام را برگردانم...(ص 54 الی 63 ) النهایه دادگاه محترم شعبه --- تجدیدنظر اصفهان با اعلام ختم دادرسی مبادرت به انشاء رای نموده و به موجب دادنامه --- - 930 مورخ 1393/10/28 با نقض دادنامه بدوی صادره از شعبه --- دادگاه عمومی حقوقی اصفهان اینگونه اتخاذ تصمیم نموده است:...بدیهی است اگر خانم ص. الف. آنگونه که در جلسه رسیدگی 1393/10/21 این دادگاه اعلام کرده چهار روز بعد از اینکه صیغه طلاق جاری شد به آقای ع. ی. گفته من به مهر رجوع نموده ام و یکماه بعد از اجرای صیغه طلاق برادر او مطلع شده بوده و خانواده او دو ماه بعد مطلع شده اند که صیغه جاری گردیده و آقای ع.ی. به او وعده می داده که او را به منزل می برد و یا می گفته اصلا طلاق نداده ام و برای حل مشکل امروز و فردا می کرده باید در همان دوران عده دادخواست رجوع به ما بذل را تقدیم دادگاه می نمود. خصوصا به لحاظ پرونده کیفری رابطه نامشروع که محکوم شده بود و اختلافی که بوجود آمده بود نمی توانسته به حرفهای آقای ع.ی. اعتماد کند و با وجود شرایط خاصی که داشته اند نباید صبر می کرد تا در تاریخ 1392/11/15 یعنی حدود هفده ماه و نیم پس از اجرای صیغه طلاق دادخواست خود را تقدیم نماید و از جهتی هم از اظهارات مطلعین که اعلام کرده اند آقای ع.ی. به منزل پدر خانم (خود)...مراجعه می کرده، نمی توان احراز نمود که طرفین رجوع نموده بودند چون همانگونه که آقای ع.ی. اعلام کرده مراجعات او برای ملاقات فرزندان مشترک و رسیدگی به وضعیت زندگی آنها بوده و همچنین اگر آنگونه که خانم ص. الف. اعلام نموده سه ماه آقای ع.ی. به او مراجعه می کرده و پس از آنکه فرزندان را تحویل گرفته (دیگر) مراجعه نکرده، باید خانم ص. الف. دادخواست رجوع به ما بذل را تقدیم می نمود و دیگر به او اعتماد نمی کرد که حدود پانزده ماه بعد از اینکه آقای ع.ی. فرزندان را تحویل گرفته بوده بخواهد دادخواست خود را تقدیم نماید. بنابراین چون رجوع به ما بذل در زمان عده و همچنین رجوع آقای ع.ی. به خانم ص. الف. احراز نمی گردد تجدیدنظرخواهی را موجه تشخیص داده و مستندا به ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی ضمن نقض حکم به رد دعوی خانم ص. الف. صادر مینماید.. (ص 64 ) پس از ابلاغ دادنامه مذکور وکیل مدافع خانم ص. الف. به شرح مندرج در لایحه تقدیمی از آن فرجامخواهی نموده که پس از ثبت به دیوانعالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع گردیده است که در حین شور و قرائت گزارش به آن پرداخته خواهد شد. هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای محسن یکتن خدایی عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای م.ح. ارجمند دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر صدور رای شایسته با توجه به محتویات پرونده مورد استدعا میباشد در خصوص دادنامه شماره --- - 930 - 93/10/28 فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رای می دهد:
در خصوص فرجامخواهی آقای الف. الف. به وکالت از خانم ص. الف. به طرفیت آقای ع. ی. (زوج) نسبت به دادنامه --- - 930 صادره از شعبه --- دادگاه تجدیدنظر اصفهان در رد دعوی بدوی فرجامخواه (زوجه) به خواسته اثبات رجوع زوجه به مهریه و اثبات رجوع زوج (خوانده) به زوجه در ایام عده و الزام خوانده به ثبت واقعه رجوع به انضمام مطالبه کلیه خسارات دادرسی، از آنجا که با وقوع طلاق و ثبت آن در دفتر طلاق آنهم از نوع خلع رجوع به ما بذل نیز تحت شرایطی که در قانون و شرع پیش بینی شده امکان پذیر میباشد از جمله اینکه این رجوع باید به دفترخانه طلاق با کیفیت قابل قبول کتبا یا نزد افراد ذیصلاح اعلام شده باشد و یا به طور مکتوب در سوابق درج و به اطلاع زوج برسد،لذا ضمن رد درخواست فرجامخواهی وکیل زوجه و اینکه هیچ یک از ایردات وارده از ناحیه ایشان موثر در مقام نبوده و خدشه ای به اساس حکم صادره وارد نمینماید، رسیدگیهای معموله نیز منطبق با موازین بوده و با اعمال تشریفات قانونی صورت پذیرفته مستندا به ماده 370 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1379 دادنامه فرجامخواسته عینا مورد تایید و ابرام قرار میگیرد.
رئیس و مستشار و عضو معاون شعبه --- دیوان عالی کشور
علی رازینی - عبدالعلی ناصح - محسن یکتن خدایی