اعاده دادرسی از حکم پرداخت وجه چک به جهت فسخ قرارداد مربوطه

تاریخ دادنامه قطعی: 1392/05/23
شماره دادنامه قطعی: ---

پیام: چنانچه حکم به پرداخت وجه چک صادر و اجرا شده باشد و سپس محکوم علیه دعوای فسخ قراداد مربوط به همان چک را مطرح کند و حکم قطعی به فسخ قرارداد صادر شود، از موارد اعاده دادرسی نیست بلکه جهت استرداد وجه چک که موجب دارا شدن ناعادلانه محکوم له چک شده، باید دعوای مستقلی طرح شود.

رای دادگاه بدوی

در خصوص دادخواست تقدیمی خواهان به نام ع.س. با وکالت آقای الف.م. و خانم الف.ن. به طرفیت خوانده به نام الف.ع. فرزند م. به خواسته صدور حکم به محکومیت خوانده، به پرداخت وجه یک فقره چک به شماره... مورخ 15/9/89 به مبلغ پانصد میلیون ریال عهده بانک تجارت شعبه دزاشیب و پرداخت مبلغ یک صد میلیون ریال، به عنوان خسارت مقطوع و پرداخت روزانه مبلغ دو میلیون ریال، به عنوان خسارت تاخیر در عدم وصول و عدم انجام تعهد، به انضمام خسارات دادرسی. به این شرح که وکیل خواهان اعلام داشته که به موجب قرارداد مشارکت مورخ 27/4/89 مقرر بوده که خوانده مبلغ یک میلیارد ریال مابه التفاوت زمین و ساخت را به موجب دو فقره چک پرداخت نماید. برابر شق دوم بند دوم قرارداد موصوف، چنانچه موضوع دعوی به هر نحوی برگشت گردد، خوانده علاوه بر پرداخت اصل چک، مبالغ فوق را به عنوان خسارت مقطوع و تاخیر پرداخت نماید. حال با توجه به برگشت چک در سررسید، تقاضای صدور حکم را دارد. خوانده علی رغم ابلاغ قانونی اخطاریه مطابق ماده 70 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی و فرض اطلاع از وقت دادرسی، در دادگاه حاضر نشده و لایحه ای ارسال نکرده است. لذا با عنایت به مجموع اوراق و محتویات پرونده و ملاحظه کپی مصدق قرارداد مشارکت مورخ 27/4/89 و مفاد بند 2 - 2 قرارداد مذکور که خوانده را ملتزم نموده تا در صورت عدم وصول وجه یک فقره چک پانصد میلیون ریالی، نسبت به پرداخت خسارت مقطوع و خسارت تاخیر اقدام نماید و اینکه چک شماره... مورخ 15/9/89 در همین تاریخ با ارائه به بانک محال علیه به سبب فقدان موجودی برگشت خورده است و اینکه وجود چک در ید دارنده، دلیل بر طلبکاری خواهان و اشتغال ذمه خوانده دارد؛ لذا دعوی مطروحه را وارد و ثابت دانسته و مستند به مواد 310 به بعد قانون تجارت و مواد 226 و 227 و 228 قانون مدنی و مواد 198 و 519 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی، خوانده را به پرداخت مبلغ 500/000/000 ریال بابت صدور یک فقره چک بلامحل و پرداخت مبلغ 100/000/000 ریال بابت خسارت مقطوع و نیز پرداخت مبلغ 540/000/000 ریال بابت خسارت تاخیر انجام تعهد و نیز پرداخت مبلغ 20/682/000 ریال بابت هزینه دادرسی و پرداخت مبلغ 16/824/000 ریال بابت حق الوکاله وکیل در حق خواهان محکوم می‌نماید. رای صادره غیابی است و ظرف 20 روز از تاریخ ابلاغ قابل واخواهی در این شعبه، سپس ظرف 20 روز دیگر قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان تهران می‌باشد

رئیس شعبه --- دادگاه عمومی حقوقی - شیروان

رای دادگاه تجدیدنظر استان

تجدیدنظرخواهی آقای الف.ع. با وکالت آقای ح.ب. نسبت به دادنامه شماره --- مورخه 28/5/91 صادره از شعبه --- دادگاه عمومی حقوقی تهران، مسبوق به دادنامه غیابی شماره 57 مورخه 18/7/90 که طی آن حکم به محکومیت تجدیدنظرخواه به پرداخت مبلغ 500/000/000 ریال وجه یک فقره چک و 100/000/000 ریال خسارت و 540/000/000 ریال خسارت تاخیر در انجام تعهد و خسارت دادرسی و حق الوکاله وکیل له خواهان صادر شده است، وارد و موجه نیست؛ و اصدار رای برابر محتویات پرونده و مدارک ابرازی می‌باشد و از ناحیه تجدیدنظرخواه، ایراد و اعتراض موجه و مدللی که موجبات نقض و بی اعتباری دادنامه تجدیدنظرخواسته را فراهم نماید، ارائه نگردیده است و تجدیدنظرخواهی متضمن جهت موجه در نقض رای صادره نمی‌باشد. علی هذا این دادگاه به استناد ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی و با رد تجدیدنظرخواهی، دادنامه معترض عنه را تایید و استوار می دارد. رای صادره قطعی است.

رئیس شعبه --- دادگاه تجدیدنظر استان تهران - مستشار دادگاه

پورفلاح - صادقی

راجع به دادخواست آقای الف.ع. با وکالت آقای ح.ب. به طرفیت ع.س. به خواسته اعاده دادرسی نسبت به دادنامه شماره --- مورخه 30/10/91 صادره از این دادگاه که طی آن با تایید دادنامه --- مورخه 28/5/91 صادره از شعبه --- دادگاه عمومی حقوقی تهران حکم به محکومیت تجدیدنظرخواه به پرداخت مبلغ 500/000/000 ریال وجه یک فقره چک و 100/000/000 ریال خسارت و 540/000/000 ریال خسارت تاخیر در انجام تعهد مورد تایید قرار گرفته است و متقاضی مذکور به استناد بند 7 ماده 426 قانون آیین دادرسی مدنی، درخواست نقض آن را نموده است. نظر به اینکه مستند خواهان مذکور ارائه و تسلیم دادنامه قطعی شماره 272 ... 92 مورخه 21/3/92 صادره از شعبه --- دادگاه تجدیدنظر استان تهران می‌باشد که طی آن حکم به تایید فسخ قرارداد مشارکت فی مابین صادر شده است، لذا محکومیت مذکور نوعی استیفاء ناعادلانه و همچنین برابر ماده 426 قانون مدنی، خوانده دعوی مکلف به استرداد آن می‌باشد. دادگاه با التفات به اینکه اولا- خواسته خواهان دعوی مستقلی بوده که نیاز به رسیدگی جداگانه، آن هم در محاکم بدوی داشته و طرح دعوی در قالب اعاده دادرسی، فاقد توجیه قانونی می‌باشد. ثانیا- از جمله شروط موضوع بند 7 ماده 426 قانون مارالذکر، وجود اسناد و مدارک در جریان دادرسی و مکتوم بودن آن که دلیل حقانیت متقاضی مذکور می‌باشد؛ در حالی که دادنامه صادره در جریان دادرسی، مکتوم نبوده، بلکه بعد از اصدار رای از ناحیه این دادگاه صادر گردیده است. علی هذا این دادگاه موضوع را از شمول بند 7 ماده 426 قانون مارالذکر خارج دانسته و مستندا به تبصره ماده 435 قانون آیین دادرسی مدنی، قرار رد دادخواست اعاده دادرسی را صادر و اعلام می‌نماید. رای صادره قطعی است.

رئیس شعبه --- دادگاه تجدیدنظر استان تهران - مستشار دادگاه

پورفلاح - زیوری

منبع
برچسب‌ها