مرجع رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی نسبت به آراء دیوان

صورتجلسه نشست قضایی
تاریخ برگزاری: 1399/08/21
برگزار شده توسط: استان بوشهر/ شهر بندر گناوه

موضوع

مرجع رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی نسبت به آراء دیوان

پرسش

دیوان عالی کشور در خصوص اعتراض ثالث نسبت به دادنامه صادره از شعبه 102 کیفری گناوه با این استدلال که از این حیث قابلیت طرح در شعبه دیوان را ندارد که اساساً نسبت به دادنامه شماره 98872 مورخ 10/9/98 این شعبه که در مقام تجویز اعاده دادرسی نسبت به دادنامه شماره 93738 شعبه چهارم تجدیدنظر استان بوشهر اصدار یافته است، اعتراض نشده است و علاوه بر اینکه رسیدگی این شعبه با اختیار حاصل از تجویز اعاده دادرسی و خلاف شرع بین ریاست محترم قوه قضاییه و در اجرای ماده 477 ق.آ.د.ک صورت پذیرفته است و اعتراض معترض نیز تا قبل از طرح مراحل مذکور فاقد چنین خصیصه‌ای جهت رسیدگی در این شعبه است و بدین لحاظ با رد آن اعاده می‌شود. حال نظر شما در مورد اعتراض ثالث اجرایی نسبت به آراء دیوان که در راستای ماده 477 ق.آ.د.ک (18سابق) صادر گردیده چه می‌باشد و تکلیف پرونده اعاده شده چیست؟

نظر هیات عالی

در فرض پرسش با توجه به مواد 26 و 47 قانون اجرای احکام مدنی مصوب سال 56 رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی در دادگاهی صورت می‌پذیرد که حکم توسط آن اجرا می‌شود.

نظر اکثریت

اعتراض ثالث حکمی بر دو قسم است: اعتراض ثالث حکمی اصلی و اعتراض ثالث حکمی طاری. دادخواست اعتراض ثالث حکمی اصلی می‌بایست به دادگاه صادرکننده حکم قطعی تقدیم شود ولو آن دادگاه، دیوان باشد؛ چراکه وفق ماده 477 رایی که دیوان صادر می‌کند (چه شکلی چه ماهوی)، قطعی می‌باشد، اما در خصوص دادخواست اعتراض ثالث حکمی طاری از مفهوم مخالف ماده 420 قانون آیین دادرسی مدنی و منطوق ماده 421 استنباط می‌شود که این دادخواست می‌بایست به دادگاه صادرکننده حکم بدوی تقدیم شود؛ چراکه تکلیف به تقدیم دادخواست به دادگاه صادرکننده حکم قطعی وفق ماده 420 صرفاً در خصوص معترض ثالث حکمی اصلی می‌باشد. با توجه به استدلالی که در رای شعبه 19دیوان عالی کشور آمده دادخواست معترض ثالث را رد نموده است و در حقیقت نسبت به آن اظهارنظر نموده، دیوان استدلال کرده چون معترض به دادنامه شعبه 102 اعتراض نموده نسبت به دادنامه 98872 دیوان که در مقام تجویز اعاده دادرسی نسبت به دادنامه 93738 شعبه چهارم تجدیدنظر استان بوشهر بوده اعتراضی نکرده است و آن را محکوم به رد دانسته و اعاده نموده است و با توجه به آنکه معترض ثالث حکمی اصلی بوده و طبق ماده 429 قانون آیین دادرسی مدنی می‌بایست اعتراض خود را نسبت به دادنامه قطعی صادره تقدیم نماید که در مانحن فیه دادنامه قطعی اصداری دادنامه 98872 دیوان بوده نه دادنامه شعبه 102 گناوه. به همین دلیل هم دیوان آن را رد نموده است، فلذا اگر معترض، دادخواست دیگری نداده باشد و همان دادخواستی بوده که رای آن را دیوان رد کرده و با رد و اعاده آن در واقع اظهارنظر کرده و دیگر دادخواستی وجود ندارد که شعبه 102 گناوه تکلیفی داشته باشد و با توجه به استدلال دیوان در متن رای باید معترض ارشاد گردد که دادخواست اعتراض خود را نسبت به رای دیوان و به آن مرجع تقدیم نماید و معترض ثالث دادخواست اعتراض دیگری داده. اگر آن دادخواست و اعتراض نسبت به دادنامه 102 کیفری باشد به جهت اینکه اعتراض ثالث حکمی اصلی می‌بایست نسبت به دادنامه قطعی دیوان باشد قابلیت استماع نداشته و قرار عدم استماع به جهت فوق صادر می‌شود و اگر نسبت به دادنامه دیوان باشد که حق نیز همین است باید به دیوان جهت اتخاذ تصمیم ارسال گردد.

نظر اقلیت

با توجه به اینکه مواد 146 و 147 قانون اجرای احکام مدنی که مستند قانونی اعتراض ثالث اجرایی است؛ این مواد اطلاق دارند و اطلاق آن‌ها شامل آراء صادره از دیوان که در راستای ماده 477 صادر می‌شود، نیز می‌شود و مقدمات حکمت در تمسک به اطلاق آن مواد فراهم است؛ چراکه هم مورد قابل تقیید است و هم قانون‌گذار در مقام بیان بوده و قرینه‌ای برخلاف نیاورده که آراء صادره از دیوان را از شمول اطلاق مواد یاد شده استثناء کرده باشد. ضمن اینکه ماده 111 قانون آیین دادرسی کیفری نحوه رسیدگی به اعتراض ثالث اجرایی را به قانون اجرای احکام مدنی (مواد 146 و 147) ارجاع داده است.

منبع
برچسب‌ها