لزوم معین بودن مخاطب توهین

تاریخ دادنامه قطعی: 1391/12/14
شماره دادنامه قطعی: ---

پیام: در جرم توهین به افراد، توهین به فرد خاص جرم است نه توهین به جمع.

رای خلاصه جریان پرونده

گزارش مورخ 1390/01/15 دبیر محترم هیات نظارت بر مطبوعات خطاب به دادسرای محترم حاکی است که تخلفات هفته نامه (ص.) به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی خانم ف.ش. در هیات نظارت مطرح و این نشریه به سبب انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و تحقیر و توهین به جنس زن توقیف گردیده و جهت رسیدگی به موضوع به آن دادسرا ارسال می‌شود مطالب مذکور در نشریه ص. نیز ضمیمه شده است مثلا در قسمتی از مطالب منتشره آمده است (...این ما چه سگ های فمینیست و این لجاره های دهن دریده صدای واق واقشان در می آید. مخصوصا اگرکمی به آن ها رو داده شود که لجاره هایی می‌شوند که هیچ کس و هیچ چیز جلودار آن ها نیست متاسفانه زن ها آنقدر ضعیف النفس و حقیرالوجود هستند که لیاقت هیچ رو دادن و مجال دادنی را ندارند...) (صفحه 4 و 5 ) دادسرای دستورات مقتضی در خصوص مورد صادر نموده است آقای ع.ر. سردبیر نشریه ص. در پلیس اطلاعات و امنیت عمومی حاضر شده و اظهار داشته که مسئولیت نشریه ص. با اوست و همسرش خانم ف.ش. به علت بیماری قادر به حضور نمی‌باشد و مطالب نشریه از سایت اینترنتی... بهره برداری شده است (صفحه 14 ) متن مقاله عارضه زن زدگی به قلم ر.م. عینا پیوست گردیده است (صفحه 21 ) از آقای الف.ر. فرزند ی. 50 ساله روزنامه نگار به اتهام انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و تحقیر و توهین به جنس زن تحقیق شده وی اظهار داشته مقاله نشریه در ص. از سایت رسمی... اخذ شده که در مورد مسائلی است که سبب نابودی و فروپاشی خانواده است که جامعه ما متاثر از تمدن غربی است و پس از چاپ فرصتی شده بود که کاملا مقاله را مطالعه نماییم بلافاصله از 1500 نسخه چاپ شده نشریه حدود 1200 نسخه آن جمع آوری گردید. از وی آخرین دفاع اخذ شده اظهار داشته مقاله برگرفته از سایت رسمی... است امید است اجازه فرمایید که جبران نماییم (صفحه 26 ) خانم ف.ش. فرزند ح. 45 ساله نیز در دادسرا حاضر شده اتهام وی دایر به انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و تحقیر جنس زن تفهیم شده اظهار داشته 12 - 13 سال پیش به پیشنهاد همسرم امتیاز روزنامه گرفتیم و چون آن زمان همسرم ع.ر. مدرک لیسانس نداشت و من لیسانس ادبیات داشتم مجوز روزنامه از وزارت ارشاد گرفتیم بعد از مدتی بیماری اعصاب و روان گرفته با مصرف داروهای آرام بخش زندگی را سیر می کردم و هیچ کنترلی روی حرکات و اعصابم نداشتم و نه به مقاله ها نظر می کردم و نه در دفترحضور فیزیکی داشتم و نتوانستم همه متن را درست بخوانم بسیار ناراحت و شرمنده شدم و خودم هم یک زن طلبه لیسانسیه هستم و مخالف صد در صد مطالبی که چاپ شده بود (می باشم) و این مقاله را طبق گفته آقای ر. از سایت... گرفته بودند و بدون مطالعه نوشته شده است از وی آخرین دفاع اخذ شده اظهار داشته در انتشار روزنامه نقشی نداشتم (صفحه 40 به بعد) فتوکپی گواهینامه پایان تحصیلات خانم ف.ش. از دانشگاه... که در رشته زبان و ادبیات فارسی به اخذ درجه کارشناسی نائل گردیده نیز ضمیمه شده است (صفحه 47 ) گواهی مدرسه... که به نام خانم ف.ش. صادر گردیده است نیز پیوست شده است (صفحه 49 ) نسخه اصلی هفته نامه ص. مورخ 7 اسفند ماه 1389 نیز پیوست می‌باشد (صفحه 51 ) و نیز نسخه اصلی هفته نامه ص. مورخ 23 بهمن ماه 1389 نیز پیوست گردیده است (صفحه 54 ) سرانجام آقای بازپرس دادسرای قرار مجرمیت خانم ف.ش. را به اتهام انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و تحقیر جنس زن و نیز قرار مجرمیت آقای ع.ر. را به اتهام تحقیر و توهین به جنس زن صادر کرده است (صفحه 55 ) که پس از موافقت دادسرا کیفرخواست نیز صادر شده است (صفحه 56 ) پرونده در شعبه --- دادگاه عمومی جزایی شهرستان مطرح گردیده و این دادگاه نیز در تاریخ 10/8/90 به صلاحیت دادگاه کیفری استان قرار عدم صلاحیت صادر کرده است (صفحه 59 ) رسیدگی به موضوع به شعبه --- دادگاه کیفری استان ارجاع گردیده و این شعبه در تاریخ 1390/08/15 دستور تعیین وقت و دعوت متهمان و نماینده محترم دادستان و هیات منصفه را صادر کرده است (صفحه 60 ) خانم ر.ر. وکیل پایه یک دادگستری به وکالت از سوی خانم ف.ش. خود را معرفی نموده است (صفحه 72 ) و با تقدیم لایحه ای به دفاع از موکله خود پرداخته و توضیح داده است که این قصور و مسامحه در نظارت بر کار سردبیر و نویسنده ناخواسته به دلیل بیماری و عدم حضور در محل کار رخ داده است در جلسه مورخ 1390/12/14 دادگاه ابتدا نماینده محترم دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرده اند و متن کیفرخواست را نیز اصلاح نموده‌اند و تقاضای صدور رای شایسته کرده اند دادگاه به متهم ردیف دوم آقای ع.ر. اتهامش مبنی بر تحقیر و توهین نسبت به جنس زن و انتشار مطالب خلاف عفت عمومی را تفهیم نموده است وی مطالب گذشته را به عنوان دفاع از خود بیان کرده وگفته است به علت اینکه همسرم به جهت بیماری در دفتر مجله حضور نداشت مسئولیت این مقاله به عهده من می‌باشد و مقاله سهوا چاپ شده است پس از تحقیق از خانم وکیل متهم ردیف اول از نامبردگان آخرین دفاع اخذ شده و سپس از هیات منصفه حاضر در دادگاه سئوال شده آیا متهمان بزهکار هستند یا خیر و اگر بزهکار می‌باشند مستحق تخفیف هستند یا خیر؟ نظر هیات منصفه حاکی است هر دو متهم بزهکار هستند و قابل تخفیف نمی‌باشند (صفحه 76 تا 87 ) دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و طبق دادنامه شماره --- - 1390/12/20 در خصوص اتهام 1 - خانم ف.ش. 2 - آقای ع.ر. مبنی بر انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و توهین و تحقیر جنس زن با توجه به اقاریر صریح متهمان- کیفرخواست دادسرا و نظر هیات منصفه مستندا به مواد 19 - 680 - 640 بند 1 از قانون مجازات اسلامی و مواد 6 بند 1 و 12 - 28 و 43 از قانون مطبوعات مصوب سال 1364 هر یک از متهمان را به جهت توهین و تحقیر جنس زن به پرداخت یک میلیون ریال جزای نقدی و به لحاظ انتشار مطالب خلاف عفت عمومی هر یک را به پرداخت چهار میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرده است و به عنوان تتمیم مجازات انتشار هفته نامه را به مدت یک سال از تاریخ 1390/01/15 تا 1391/01/15 تعطیل نموده است (صفحه 89 - 90 ) آقای ع.ر. و خانم ف.ش. طی شرحی درخواست تجدیدنظر نسبت به حکم صادره را نموده و توضیح داده اند که با توجه به تعطیلی بیش از 14 ماه نشریه ص. و خسارت های وارده و عدم امکان پرداخت جرائم نقدی تقاضای نقض رای مزبور را داریم پرونده به دیوان عالی کشور ارسال رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است.

رای شعبه دیوان عالی کشور

در خصوص تجدیدنظرخواهی 1 - آقای ع.ر. 2 - خانم ف.ش. نسبت به دادنامه معترضٌ عنه که به موجب آن مشارٌالیهما به اتهام توهین و تحقیر جنس زن و انتشار مطالب خلاف عفت عمومی هر یک جداگانه به پرداخت جزای نقدی محکوم شده اند هر چند که خانم ف.ش. دارای وکیل مدافع بوده است که دادنامه صادره در تاریخ 1390/01/10 به وکیل ایشان ابلاغ گردیده است (صفحه 96 ) و در مهلت قانونی نامبرده لایحه تجدیدنظرخواهی تقدیم ننموده است لکن چون محکومٌ علیهما حسب محتویات پرونده همسر آقای ع.ر. می‌باشد و دادنامه صادره در تاریخ 1391/02/07 به ایشان ابلاغ گردیده است و نامبرده به اتفاق همسر خود خانم ف.ش. که متن دادنامه به وی ابلاغ نشده است مشترکا اقدام به اعتراض کرده اند لذا تجدیدنظرخواهی محکومٌ علیهما در مهلت و قابل بررسی به نظر می‌رسد و در خصوص ماهیت امر اولا:ً در مورد محکومیت نامبردگان به اتهام توهین و تحقیر جنس زن (به پرداخت مبلغ یک میلیون ریال جزای نقدی) نظر به اینکه مستفاد از بند 10 الحاقی مورخ 1377/05/21 ماده 6 اصلاحی مورخ 1379/01/30 قانون مطبوعات این است که تحقیر و توهین به جنس زن ممنوع می‌باشد ولی در جرم بودن این اقدام تردید جدی وجود دارد و استناد دادگاه محترم به ماده 608 قانون مجازات اسلامی نیز منطبق با مورد نیست زیرا در ماده مذکور توهین به فرد خاص جرم تلقی گردیده است نه توهین به جمع کما اینکه در مقاله مورد بحث (عارضه زن زدگی) به جنس مردان نیز توهین شده است. لذا با توجه به لزوم تفسیر قانون به نفع متهم محکومیت نامبردگان از این حیث موردی ندارد و با توجه به ماده 250 قانون آیین دادرسی کیفری و نیز به استناد بند یک از شق ب ماده 265 قانون اخیرالذکر دادنامه معترضٌ عنه در این قسمت نقض بلاارجاع می‌گردد. ثانیا: در خصوص محکومیت تجدیدنظرخواهان به اتهام انتشار مطالب خلاف عفت عمومی (به پرداخت چهار میلیون ریال جزای نقدی) هر چند در انطباق عمل نامبردگان با ماده مورد استناد (بند 1 ماده 640 قانون مجازات اسلامی) تردید حاصل است لکن نظر به اینکه در مقاله مذکور الفاظی غیرمتعارف و نامتناسب به کار گرفته شده است که نمی تواند با عفت و احساسات عمومی جامعه سازگاری داشته باشد و با توجه به اینکه دادگاه در صدور دادنامه مذکور به ماده 28 قانون مطبوعات نیز استناد کرده است که در این ماده آمده است که انتشار مطالب خلاف عفت عمومی موجب تعزیر می‌باشد و ماده 12 قانون مجازات اسلامی نیز تعزیر را به عنوان یکی از انواع مجازات های قانونی احصاء نموده است و دادگاه نیز از حدود متعارف تعزیرات خارج نگردیده است. لذا ایرادی اساسی از نظر ماهوی و شکلی بر این قسمت از دادنامه معترضٌ عنه وارد نمی‌باشد با رد دفاعیات محکومٌ علیهما (که ظاهرا فقط از نظر عدم امکان پرداخت جزای نقدی تجدیدنظرخواهی نموده اند) مستندا به بند الف ماده 265 قانون آیین دادرسی کیفری دادنامه تجدیدنظرخواسته تایید و ابرام می‌گردد.

رییس شعبه --- دیوان عالی کشور - مستشار

انتظاری- بلادی

منبع
برچسب‌ها